فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

دعاي وقتِ بيدار شدن از خواب:
((الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَحْيَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَيْهِ النُّشُورُ)))[1]). ستايش از آن خدايى است كه ما را بعد از مردن زنده گردانيد و زنده شدن به سوي اوست .
((الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَافَانِي فِي جَسَدِي وَرَدَّ عَلَيَّ رُوحِي وَأَذِنَ لِي بِذِكْرِهِ)))[2]).
ستايش از آن خدايى است كه به من تندرستى بخشيد و جانم را به من باز گردانيد و به من اجازه ي ذكرش را داد .


دعاي هنگام ورود به مستراح وخارج شدن از آن:
پيش از وارد شدن مىگويد:
((اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ)))[3]) . خدايا! از شيطان هاي نر و ماده به تو پناه مىبرم .
و پس از خارج شدن مىگويد: ((غُفْرَانَكَ)))[4]). خدايا مرا بيامرز .
دعاي پس از وضو:
((أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ)))[5]) .
گواهى مىدهم كه معبودي به حق نيست مگر خداي يكتا و براي او هيچ شريكى نيست و گواهى مىدهم كه محمد  صلی الله علیه و سلم  بنده و فرستاده ي خداست .
 
 
ذكرِ بعد از نماز وِتر:
((سُبْحَانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ يُطِيلُ فِي آخِرِهِنَّ)))[6]). أي بالثالثةِ ((ويرفعُ صوتَه بها)))[7]) .
«خداوند پاك و منـزه است، در نهايت پاكى است». سه بار آن را تكرار مىكند و مرتبه ي سوم با صداى بلند آن را مىكشـد .
آن چه در وقت اذان گفته مىشود:
شنونده ي اذان بايد هر چه مؤذن مىگويد، تكرار كند به جز جمله ي: (حيَّ على الصَّلاةِ، حيَّ على الفلاح) و به جاي آن بگويد: ((لا حولَ ولا قوَّةَ إلاَّ باللهِ)))[8]) هيچ توانايى و هيچ قدرتى نيست مگر با ياري و كمك خدا. آن هم براي دوري از گناه و پايداري در فرمان او .


آن چه بعد از گفتنِ اذان لازم است بگويد.
مىگويد: ((أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُه (اللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ عَلَى عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ مُحَمَّدٍ)، رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً وَبِالاسْلامِ دِينًا)))[9]) .
گواهى مىدهم كه معبودي به حق جز خداي يكتا نيست و او هيچ شريكى ندارد و محمد صلی الله علیه و سلم  بنده و فرستاده ي خداست، درود وسلام بر بنده وفرستاده ي خدا محمد  صلی الله علیه و سلم  باد .
((اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَالصَّلاةِ الْقَائِمَةِ، آتِ الْوَسِيلَةَ وَالْفَضِيلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِي وَعَدْتَهُ)))[10]) .
بارخدايا! اي صاحب اين دعاها و نمازي كه بر پا مىشود، به محمد  صلی الله علیه و سلم  وسيله (درجه اي است در بهشت كه مخصوص حضرت محمد  صلی الله علیه و سلم  مىباشد) و فضيلت عطا فرما و او را مقام و منزلت نيكو كه وعده داده اي بده .


دعاي هنگام پوشيدن لباس: ((الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَسَانِي هَذَا الثَّوْبَ وَرَزَقَنِيهِ مِنْ غَيْرِ حَوْلٍ مِنِّي وَلا قُوَّةٍ)))[11]) .
ستايش از آن خدايى است كه مرا اين لباس پوشانيد و آن را بدون هيچ قدرت و توانايىِ من، روزي ام گردانيد .


دعاي هنگام خارج شدن از منزل: ((بِسْمِ اللَّهِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ)))[12]) .
به نام خدا برخدا توكل كردم. توانايى و قدرتى در دوري از گناه و پايداري بر طاعت [وعبادت ها] نيست، مگر به ياري خدا .
((اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أُضَلَّ، أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ، أَوْ أَظْلِمَ، أَوْ أُظْلَمَ أَوْ أَجْهَلَ أَوْ يُجْهَلَ عَلَيَّ)))[13]).
خدايا! به تو پناه مىبرم از اين كه گمراه كنم يا گمراه شوم، بلغزانم يا لغزيده شوم، ظلم كنم يا بر من ظلم شود، آزار دهم يا به من آزار رسد.


دعاي هنگام رفتن به سوي مسجد: ((اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُورًا وَفِي بَصَرِي نُورًا وَفِي سَمْعِي نُورًا وَعَنْ يَمِينِي نُورًا وَعَنْ يَسَارِي نُورًا وَفَوْقِي نُورًا وَتَحْتِي نُورًا وَأَمَامِي نُورًا وَخَلْفِي نُورًا وَعَظِّمْ لِي نُورًا)))[14]) .
خدايا! در قلبم نوري قرار ده و در چشمم نوري و در گوشم نوري و از سمت راستم نوري و از سمت چپم نوري و از بالا و از پايينم نوري و از رو به رويم و از پشت سرم نوري و برايم نوري بلندقدر [وبزرگ] قرار ده.


دعاي وقت سوار شدن ماشين و هرچه به حركت درآيد: ((بِسْمِ اللَّهِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ، سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ)))[15]) .
به نام خدا؛ ستايش از آن خداست، منزه و پاك است آن كه براي ما اين مركوب و سواري را مطيع و رام نمود درحالى كه ما توانايىِ رام كردن آن را نداشتيم. و هرآينه ما به سوي پروردگار خويش باز مىگرديم .
 
 
دعاي هنگام وارد شدن به مسجد:
((بِسمِ اللهِ، والصَّلاةُ والسَّلامُ على رسولِ اللهِ، اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ)))[16]) .
به نام خدا؛ درود و سلام بر رسول خدا باد. خدايا دروازه هاي نيكى و احسانت را برمن بگشا.


ذكرها و وردهاي بعد از نماز فرض: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ (يقولها ثَلاثًا).
از خدا آمرزش مىطلبم (سه بار).
((اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَمِنْكَ السَّلامُ تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلالِ وَالإكْرَامِ)))[17]) .
خدايا تو سلامى و سلامتى از توست؛ بسيار با بركتى تو اى صاحب بزرگى و بخشايش .
((لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ، لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، وَلا نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الْفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الكَافِرُوْنَ)))[18]) .
معبودي به حق نيست مگر خداي يكتا؛ يگانه است، شريكى ندارد، پادشاهى از آن اوست و ستايش از آن او. و او بر هر چيز تواناست، توانايى و قدرتى در دوري از گناه و در پايداري بر طاعت نيست، مگر با ياري خدا. معبودي به حق نيست مگر خداي يكتا؛ جز او كسى را نمىپرستيم و نعمت و احسان و مدح و نيكويى، از آن اوست معبودي به حق نيست مگر خدا، عبادت ما خالص براي اوست، هر چند كفار را خوش نيايد.
((لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، اللَّهُمَّ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَلا يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ)))[19]) .
نيست معبودي به حق، مگر خداي يكتا. شريكى ندارد، پادشاهى از آن اوست و ستايش از آن او. و او بر هرچيز تواناست. الهى! بازدارنده اى نيست از آن چه خواهى عطا فرمايى و نه دهنده اي از آن چه خواهى منع نمايى. و توانگري سود ندهد نزد تو توانگرىاش را.
افرون بر آن چه گفته شد، دعاهاى زير را ده بار پس از نماز صبح و مغرب، تكرار مىكند:
((لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)) بعد الفجر وكذلك بعد المغرب، عَشْرَ مَرَّاتٍ([20]) .
نيست معبودي به حق مگر خداي يكتا، شريكى براي او نيست، پادشاهى از آن اوست و ستايش از آن او. زنده مىكند و مىميراند و او بر هر چيز قادر است.
((يُسَبِّحُ اللَّهَ ثَلاثًا وَثَلاثِينَ وَيحَمَِدُ اللَّهَ ثَلاثًا وَثَلاثِينَ وَيُكَبِّرُ اللَّهَ ثَلاثًا وَثَلاثِينَ، فَتْلِكَ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ، ثمّ يقولُ تَمَامَ الْمِائَةِ: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)))[21]) .
33بار سبحان الله، 33بار الحمد لله و33بار الله اكبر مىگويد كه روي هم 99بار مىشود. سپس با گفتنِ (لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) عددِ (100) را كامل مىكند .
سپس آيَةَ الكرسِيِّ مىخواند: )اللَّهُ لاَ إِلَهَ إلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَوودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ(255)) . [البقرة:الآية 255]([22]) .
خداي يكتاست كه جز او خدايى نيست، زنده و پاينده است، هرگز او را كسالت خواب فرا نگيرد، تا چه رسد كه به خواب رود، اوست مالك آن چه در آسمان ها و زمين است، كه را جرأت است كه در پيشگاه او به شفاعت برخيزد مگر به فرمان او، علم او محيط است به آن چه پيش نظر خلق آمده است و آن چه سپس خواهد آمد و خلق به هيچ مرتبه ي علم او احاطه نتوانند كرد، مگر به آن چه او خواهد؛ قلمرو علمش ازآسمان ها و زمين فراتر و نگهبانىِ زمين و آسمان بر او آسان و بىزحمت است، چه او داناي بزرگوار و تواناي باعظمت است.
سپس با اين سوره ها به پايان مىرساند: )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)اللَّهُ الصَّمَدُ(2)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ(3)وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ(4)) . [سورة الإخلاص] .
اي پيامبر خدا! به كسى كه درباره ي صفت پروردگارت از تو پرسيد، بگو: الله آن خداي يكتا پاك و منزه از تركيب و تعداد است، او يكتاي يكتاست، خداي يكتاست كه همه ي بندگان براي انجام و بر آورده شدن نيازهاي خود، به او روي مىآورند و از او مدد مىجويند؛ بىنياز است و مقصود فقط ذات پاك اوست، نزايد و زاده نشود براي اينكه زادن و زاده شدن، نشانه ي مخلوق بودن است كه محل تغيير و دگرگونى هستند و نباشد براي او همتايى؛ كسى نيست كه بتواند همتاي خدا باشد، خدا نه مانندي دارد، نه كسى كه بتواند در مقابل او قرار گيرد .
)قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ(1)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ(2)وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ(3)وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ(4)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ(5) ( . [سورة الفلق] .
اي پيامبرما بگو: من از شر آفريده ها به خداي فروزنده ي صبح روشن پناه مىبرم و از شرّ شبِ تار هنگامىكه در آيد و از شرّ زنان افسونگر چون به جادو در گره ها بدمند و از شر حسود بدخواه چون آتش رشك و حسد برافروزد .
)قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(1)مَلِكِ النَّاسِ(2)إِلَهِ النَّاسِ(3)مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(4)الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ(5)مِنْ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ(6) ( . [سورة الناس]([23]).
اي پيامبر ما بگو: من به پروردگـار آدميان پناه مىبرم، پادشاه آدميان، خدا يكتا معبود آدميان از شر وسوسه ي شيطان، آن شيطان كه در دل مردم وسوسه و انديشه ي بد افكند، چه آن شيطان از جنس جن باشد يا از نوع انسان .
سپس مؤمن پس از فراغت از نمازهاي صبح و عصر، به ذكرها و دعاهاي صبح و شام مشغول مىشود، كه آن را به طور مشروح إن شاء الله در فصل بعد ذكر خواهم كرد .


دعاي هنگام خارج شدن از مسجد: ((بسم اللهِ، والصَّلاةُ والسَّلامُ على رسولِ اللهِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ)))[24]) .
به نام خدا و درود و سلام بر رسول الله.
خدايا! من از تو احسانت را مىخواهم، خدايا! مرا از شيطانِ رانده شده حفظ نما .


دعاي هنگام ورود به خانه:
((اللَّهُم إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ الْمَوْلِجِ وَخَيْرَ المخرج بِسْمِ اللَّهِ وَلَجْنَا وَبِسْمِ اللَّهِ خَرَجْنَا وَعَلَى اللَّهِ رَبِّنَا تَوَكَّلْنَا )) ثُمَّ لِيُسَلِّمْ عَلَى أَهْلِهِ([25]) .
به نام خدا وارد شديم و به نام خدا خارج شديم و برپروردگارخود توكل كرديم.

آن گاه به افراد خانواده اش سلام مىكند.
 


دعاي پيش از خوردن و آشاميدن وپس از فارغ شدن از آن:
هنگام شروع مىگويد:
((بِسْمِ اللهِ)))[26]) فإن نَسِيَ قالَ: بِسْمِ اللَّهِ أوَّلَهُ وآخِرَهُ([27]) .   به نام خدا.
و اگر در آغاز فراموش كرد، مىگويد: به نام خدا در اول و آخر .
وقتى از خوردن [و آشاميدن] فارغ شد، مىگويد: ((الْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيرًا طَيِّبًا مُبَارَكًا فِيهِ، غَيْرَ مَكْفِيّ وَلا مُوَدَّعٍ وَلا مُسْتَغْنىً عَنْهُ رَبَّنَا)))[28]).
ستايش از آن خداست، ستايشى بسيار، نيكو و پربركت؛ خدا بى نياز است و درخواست كردن و خواهش از او هميشه ادامه دارد و همه به او نيازمند هستند. پروردگارا ستايش ما را بپذير.


بعضى از ذكرهاى هنگام خواب:ثم يقرأُ آيَةَ الكرسِيِّ: (اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَيَوودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ(255)) . [البقرة:الآية 255]([29]) .
خداى يكتاست كه جز او خدايى نيست، زنده و پاينده است، هرگز او را كسالت خواب فرا نگيرد تا چه رسد كه به خواب رود، اوست مالك آن چه در آسمان ها و زمين است، كه را جرأت است كه در پيشگاه او به شفاعت برخيزد مگر به فرمان او، علم او محيط است به آن چه پيش نظر خلق آمده است و آن چه سپس خواهد آمد و خلقْ به هيچ مرتبه ي علم او احاطه نتوانند كرد مگر به آن چه او خواهد؛ قلمرو علمش از آسمان ها و زمين فراتر و نگهبانى زمين و آسمان بر او آسان و بىزحمت است، چه او داناي بزرگوار و تواناي باعظمت است.
خدا معبودي است كه جز او معبودي به حق نيست، زنده و تدبيركننده ي مخلوقات است، چُرت و خواب به او دست نمىيابد، آن چه در آسمان ها و زمين است از آنِ اوست، كيست كه بتواند نزد او شفاعت نمايد مگر به اجازه ي او؛ آن چـه را كه خلق شدگان در پيشِ رو دارند و آن چه را پشت سر مىگذارند مىداند، از علم خدا هيچ نمىدانند مگر آن چه او بخواهد، كُرسى او آسمان ها و زمين را فراگرفته و نگهدارى آسمان ها و زمين بر خداوند سنگينى نمىكند و او بلندمرتبه ي بزرگ قدر است .
2- آخر سوره بقره را مىخواند: (آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ(285) لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ لَبَتْ(286)). [سورة البقرة:الآيتان 285-286]([30]).
پيامبر به آن چه از طرف پروردگارش بر او نازل شده ايمان آورده و مؤمنان نيز همه به خدا و فرشتگان و كتاب ها و پيامبرانِ او ايمان آوردند و گفتند: بين هيچ يك از پيامبرانِ خدا فرق نگذاريم و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا آمرزش تو را مىخواهيم و بازگشت به سوي توست . خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى او مكلف نمىكند، نيكىهاي هر شخصى به نفع خود او و بديهايش نيز به زيان خود اوست، پروردگارا! اگر فراموش و يا خطا كرديم، ما را به آن مؤاخذه مكن، پروردگارا! تكليف طاقت فرسا چنان كه بر پيشينيان ما نهادي برما نگذار، پروردگارا تكليفى فوق طاقت ما بردوش ما منه و در گذر و بيامرز و ببخشاي ما را، تو خداوند مايى؛ پس ما را بر گروه كافران ياري فرما.
و اين سوره را مىخواند: )قُلْ يَاأَيُّهَا الْكَافِرُونَ(1)لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(2)وَلاَ أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ(3)وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ(4)وَلاَ أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ(5)لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ(6)) . [سورة الكافرون]([31]) .
اي پيامبر بگو كه اي كافران مشرك! من آن بت ها را كه شما به خدايى مىپرستيد، هرگز نمىپرستم و شما هم آن خداي يكتايى كه من پرستش مىكنم، پرستش نمىكنيد، نه من خدايان باطل شما را عبادت مىكنم و نه شما يكتا خداي معبود مرا عبادت خواهيد كرد؛ پس اينك دين شما براي شما و دين من براي من.
4 - دستهايش را با هم جمع كرده و نزد هم قرار مىدهد، سپس در آن مىدمد و سوره هاي زير را مىخواند: )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)اللَّهُ الصَّمَدُ(2)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ(3)وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ(4)). [سورة الإخلاص] .
اي پيامبر خدا! به كسى كه درباره ي صفت پروردگارت از تو پرسيد، بگو: الله آن خداي يكتا پاك و منزه از تركيب و تعداد است، او يكتاي يكتاست خداي يكتاست كه همه ي بندگان براي بر آورده شدن نيازهاي خود، به او روي مىآورند و از او مدد مىجويند، بىنياز است و مقصود فقط ذات پاك اوست. نزايد و زاده نشود، براى اين كه زادن و زاده شدن نشانه ي مخلوق بودن است كه محل تغيير و دگرگونى هستند و نباشد براي او همتايى؛ كسى نيست كه بتواند همتاي خدا باشد خدا نه مانندي دارد، نه كسى كه بتواند در مقابل او قرار گيرد .
(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ(1)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ(2)وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ(3)وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ(4)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ(5)) [سورة الفلق] .
اي پيامبرما بگو: من از شر مخلوقات، به خداى فروزنده ي صبح روشن پناه مىبرم و از شر شب تار هنگامىكه در آيد و از شر زنان افسونگر چون به جادو در گره ها بدمند و از شر حسود بدخواه چون آتش رشك و حسد برافروزد .
(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(1)مَلِكِ النَّاسِ(2)إِلَهِ النَّاسِ(3)مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(4)الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ(5)مِنْ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ(6)) . [سورة الناس] .
اي پيامبرما بگو: من به پروردگار آدميان پناه مىبرم، پادشاه آدميان، يكتا معبود آدميان، از شر وسوسه ي شيطان، آن شيطان كه در دل مردم وسوسه و انديشه ي بد افكند، چه آن شيطان از جنس جن باشد يا از نوع انسان .
سپس دو كف دست را به سر و صورت و به تمامى بدنش تا آن جا كه بتواند مىكشد و اين عمل را سه بار تكرار مىكند([32]).
5- 33بار سبحان الله، 33بار الحمد لله و 34 بار الله أكبر مىگويد([33]) .
6- سپس مىگويد: ((اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ أَحْيَا وَبِاسْمِكَ أَمُوتُ)))[34]). خداوندا با نام تو زنده مىشوم و مىميرم.
7 - و اگر بخواهد، اين [عبارت] را مىافزايد: ((بِاسْمِكَ رَبِّ وَضَعْتُ جَنْبِي وَبِكَ أَرْفَعُهُ، إِنْ أَمْسَكْتَ نَفْسِي فَارْحَمْهَا وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَكَ الصَّالِحِينَ)))[35]) .
با نام تو اي پروردگار، پهلويم را بر زمين گذاشتم و با نام تو آن را بلند مىكنم، پس اگر جانم را گرفتى به آن رحم كن و اگر آن را نگه داشتى، به آن چه بندگان نيك و صالح را حفظ مىكنى حفظ نما .
8 - و با اين دعا آن را به پايان مىبرد: ((اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ نَفْسِي إِلَيْكَ وَفَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْكَ وَوَجَّهْتُ وَجْهِي إِلَيْكَ وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَيْكَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَيْكَ، لا مَلْجَأ وَلا مَنْجَا مِنْكَ إِلا إِلَيْكَ، آمَنْتُ بِكِتَابِكَ الَّذِي أَنْزَلْتَ وَبِنَبِيِّكَ الَّذِي أَرْسَلْتَ)))[36]).
الهى! جانم را به تو سپردم و كارم را به تو واگذاشتم و رويم را به سوي تو گردانيدم و به تو تكيه كردم. درحالِ اميد به ثوابت وترس از عذابت، پناهگاه و جاي نجاتى از عذاب تو جز به سوى تو نيست؛ به كتابى كه نازل نمودي و پيامبري كه فرستادي ايمان آوردم .


ذكرِ وقت بيدار شدن از خواب:((لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَلا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي)))[37]).
نيست معبودي به حق مگرخداي يكتا، براي او شريكى نيست، مُلك هستى از آن اوست، ستايش از آن اوست و او بر هر چيز تواناست، ستايش از آن خداست، خداوند پاك است و توانايى و قدرتى در دوري از گناه و پايداري بر طاعت نيست مگر با كمك و ياري خداوند، خدايا مرا بيامرز.
سپس وضو گرفته و نماز مىخواند و اگر مىخواهد بعد از آن مىخوابد .
اين ذكرهاي شبانه روزي است كه خداوند فرصت داد تا آن را گرد آورم و بايد مؤمن هميشه آن را همراه و ملازم خود بداند .
 

 

سلسله توشه مؤمن (3)، ورد شبانه روزى، تقديم العلامة الشيخ د. عبدالله بن عبدالرحمن الجبرين، نوشته ي خالد الجريسي، ترجمه اسحاق بن عبدالله دبيري


 

----------------------------------

زیرنویسها:
([1]) البخاري؛ الدعوات؛ باب: ما يقول إذا أصبح؛ حديث (6325) از ابىذر  رضی الله عنه  وحديث (7395) .
([2]) الترمـذي؛ الدعوات؛ باب: منـه دعاء؛ (باسمك ربي وضعت جنبي …)؛ حديث (3401) از ابىهريره  رضی الله عنه  .
([3]) البخاري؛ الوضوء؛ باب: ما يقول عند الخلاء؛ حديث (142) از انس  رضی الله عنه  .وحديث (6322) همچنين از او . ومسلم؛ الحيض؛ باب: ما يقول إذا أراد دخول الخلاء؛ حديث (375) هم از او. (الخبْث) در مسلم با سكونِ (ب) ثبت شده است.
([4]) أبوداود؛ الطهارة؛ باب: ما يقول الرجل إذا خرج من الخلاء؛ حديث (30) از عايشه رضي الله عنها . والترمذي؛ باب: الطهارة؛ باب: ما يقول إذا خرج من الخلاء؛ حديث (7) هم از او .
([5]) مسلم؛ الطهارة؛ باب الذكر المستحب عقب الوضوء؛ حديث (234) از عقبة بن عامر  رضی الله عنه  .
([6]) النسائي؛ قيام الليل وتطوع النهار؛ باب: كيف الوتر بثلاث؛ حديث (1700) از ابىّ بن كعب  رضی الله عنه  .
([7]) همان كتاب؛ باب: نوع آخر من القراءة في الوتر؛ حديث (1733) از عبدالرحمن بن أبزى  رضی الله عنه  .
([8]) البخاري؛ الأذان؛ باب: ما يقول إذا سمع المنادي؛ حديث (611) از ابىسعيد  رضی الله عنه . ومسلم؛ الصلاة؛ باب: استحباب القول مثل قول المؤذن؛ حديث (385) از عمر  رضی الله عنه  .
([9]) از مجموع دو روايت همان كتاب؛ همان باب؛ حديث (384) از عبد الله بن عمرو رضي الله عنهما و حديث (386) ازسعد بن ابي وقاص .
([10]) البخاري؛ الأذان؛ باب: الدعاء عند النداء؛ حديث (614) از جابر بن عبدالله رضي الله عنهما .
([11]) أبوداود؛ اللباس؛ حديث (4023) از معاذ  رضی الله عنه  .
([12]) أبوداود؛ الأدب؛ باب: مايقول إذا خرج من بيته؛ حديث (5095) از انس  رضی الله عنه .
([13]) همان كتاب؛ حديث (5094) از ام سلمة رضي الله عنها.
([14]) مسلم؛ الصلاة؛ باب: في صلاة الليل وقيامه؛ حديث (763) از عبدالله بن عباس رضي الله عنهما .
([15]) قسمتى از حديثى است كه ابوداود آن را روايت كرده؛ الجهاد؛ باب: ما يقول الرجل إذا ركب؛ حديث (2602) از علي بن ربيعة از علي  رضی الله عنه  . والترمذي؛ الدعوات؛ باب: ما جاء ما يقول إذا ركب دابة؛ حديث (3446) هم از او .
([16]) مسلم؛ صلاة المسافرين وقصرها؛ باب: ما يقول إذا دخل المسجد؛ حديث (713) از ابىحميد  رضی الله عنه  واين عبارت در آن نيست: (فليسلّم علي النبيّ  صلی الله علیه و سلم ) و روايت ابىداود والنّسائي وابن ماجه وغيرِ آن ها با اسناد صحيح مىباشد؛ چنان كه امام النووي در الأذكار؛ باب: ما يقوله عند دخول المسجد والخروج منه، آورده است .
والحافظ ابن القيّم رحمه الله در جلاء الأفهام؛ موطن هشتم از مواطن الصلاة على النبي  صلی الله علیه و سلم : عند دخول المسجد وعند الخروج منه؛ چنان كه ابن خزيمة در صحيح وابوحاتم ابن حِبان از ابىهريره  رضی الله عنه  روايت كرده اند: أن رسول الله  صلی الله علیه و سلم ، قال: ((إذا دخل أحدكم المسجد فليُسلّم على النبي  صلی الله علیه و سلم ، وليقل: اللهم افتح لي أبواب رحمتك وإذا = =خرج فليُسلّم علي النبي  صلی الله علیه و سلم ، وليقل: اللهم أََجِرْني من الشيطان)). اهـ . اگر يكى از شما به مسجد داخل شد، درود بر پيامبر بفرستد و بگويد: (اللهم افتح لي أبواب رحمتك) و اگر خارج شد درود بر پيامبر بفرستد و بگويد: (اللهم أجرنى من الشيطان) نگا:عون المعبود شرح ابىداود ص18.
([17]) مسلم؛ المساجد؛ باب: استحباب الذكر بعد الصلاة وبيان صفته؛ حديث (591) از ثوبان  رضی الله عنه  . واما چگونگى استغفار: امام الأوزاعي رحمه الله درهمان روايت چنين ذكر كرده اند كه بگويد: (أستغفر الله، أستغفر الله) .
([18]) همان كتاب؛ حديث (594) از عبدالله بن زبير  رضی الله عنه  .
([19]) البخاري؛ الأذان؛ باب: الذكر بعد الصلاة؛ حديث (844) از مغيرة بن شعبة  رضی الله عنه  ومسلم؛ المساجد؛ باب: استحباب الذكر بعد الصلاة وبيان صفته؛ حديث (593) هم از او.
([20]) ثابت بودن آن در سنت پيامبر  صلی الله علیه و سلم   سماحة العلاّمة ابن باز رحمه الله در تحفة الأخيار وثابت بودن آن را پس از نماز صبح آورده است. الترمذي در الدعوات؛ باب: في ثواب كلمة التوحيد؛ =

= حديث (3474) از ابىذر  رضی الله عنه  . وقال الترمذي: هذا حديث حسن صحيح غريب . ا هـ . و اما ثابت بودن آن پس از نماز مغرب؛ همچنين در سنن الترمذي؛ الدعوات؛ باب: في تساقط الذنوب؛ حديث (3534) از عمارة بن شبيب السبائي  رضی الله عنه  . وقال أبوعيسي الترمذي: هذا حديث حسن غريب . ا هـ .
([21]) مسلم؛ المساجد؛ باب: استحباب الذكر بعد الصلاة وبيان صفته؛ حديث (597) از ابىهريره  رضی الله عنه  .
([22]) النَسائي در سنن الكبرى؛ حديث (9928) و در عمل اليوم والليلة؛ حديث (100) وهمچنين ابن السنّي؛ حديث (121) .
([23]) أبوداود؛ الوتر؛ باب: في الاستغفار؛ حديث (1523) از عقبة بن عامر  رضی الله عنه  و همچنين الترمذي؛ فضائل القرآن؛ باب: ما جاء في المعوّذتين حديث (2903) از او با بسنده و اكتفا كردن به جمله ي (المعوّذتين) .
([24]) خارج نمودنِ آن چه در پانوشتِ (18) آمده است.
([25]) أبوداود؛ الأدب؛ باب: ما يقول الرجل إذا دخل بيته؛ حديث (5096) . و امام النووى در الأذكار ذكر كرده وگفته، ابوداود آن را ضعيف ندانسته است .
([26]) البخاري؛ الأطعمة؛ باب: قوله تعالى ¼ N?éSTÕRÒ ÝYÚ g?HTW?YQ~Vº ?WÚ ó$ØRÑHTWTÞ`TÎW¦W¤ » . [البقرة 57، 72] و[الأعراف160] و[طه 81] . حديث (5376) از عمر بن ابىسلمة رضي الله عنهما و همچنين مسلم؛ الأشربة؛ باب: آداب الطعام والشراب؛ حديث (2022) از او.
([27]) دليل آن نزد ابىداود وارد شده؛ الأطعمة؛ باب: التسمية على الطعام؛ حديث (3767) از عايشه رضي الله عنها و حديث (3768) از اُمية بن مَخْشِي  رضی الله عنه  . والترمذي؛ الأطعمة؛ از رسول الله  صلی الله علیه و سلم ، باب: ما جاء في التسمية على الطعام؛ حديث (1858) همچنين از اوست رضي الله عنها، بلفظ: (في أوله وآخره) . وابن ماجَهْ در الأطعمة؛ باب: التسمية عند الطعام؛ حديث (3264) همچنين از اوست رضي الله عنها، بلفظ: (في أوله وآخره) همچنين .
([28]) البخاري؛ الأطعمة؛ باب: ما يقول إذا فرغ من طعامه؛ حديث (5458) از ابىامامة  رضی الله عنه  .
([29]) قسمتى از روايت بخاري است در بدء الخلق؛ باب: صفة إبليس وجنوده؛ حديث (3275) از ابىهريره  رضی الله عنه  .
([30]) البخاري؛ فضائل القرآن؛ باب: من لم ير بأساً أن يقول: سورة البقرة وسورة كذا؛ حديث (5040) از ابىمسعود الأنصاري  رضی الله عنه  . = = ودر بعضى جاها غير از اين در صحيح البخاري. ومسلم؛ صلاة المسافرين وقصرها؛ حديث (807) و (808) با اندكى اختلاف؛ هم از ابىمسعود.
([31]) أبوداود؛ الأدب؛ باب: ما يقول عند النوم؛ حديث (5055) از نوفل الأشجعي  رضی الله عنه  . والترمذي؛ الدعوات؛ باب: ما جاء فيمن يقرأ من القرآن عند المنام؛ حديث (3403) هم از او .
([32]) البخاري؛ الدعوات؛ باب: التعوذ والقراءة عند المنام؛ حديث (6319) از عايشه رضي الله عنها . و حديث (5017) هم از او.
([33]) البخاري؛ فرض الخُمُس؛ باب: ما ذكر عن درع النبي  صلی الله علیه و سلم ؛ حديث (3113) از علي  رضی الله عنه . و بسياري از جاهاي ديگر. ومسلم؛ الذكر والدعاء؛ باب: التسبيح أول النهار وعند النوم؛ حديث (2727) هم از او .
([34]) البخاري؛ الدعوات؛ باب: ما يقول إذا نام؛ حديث (6312) از حذيفة  رضی الله عنه  . ومسلم؛ الذكر والدعاء؛ باب: ما يقول عند النوم؛ حديث (2711) هم از او.
([35]) متفق عليه از حديث ابىهريره  رضی الله عنه ، البخاري؛ الدعوات؛ باب: التعوّذ والقرائت عند المنام؛ حديث (6320) . ومسلم؛ الذّكر = =والدعاء والتوبة والاستغفار؛ باب: ما يقول عند النوم وأخذ المضجع؛ حديث (2714) .
([36]) البخاري؛ الدعوات؛ باب: ما يقول إذا نام؛ حديث (6313) از البراء بن عازب  رضی الله عنه  . ومسلم؛ الذكر والدعاء؛ باب: ما يقول عند النوم؛ حديث (2710) هم از او .
([37]) البخاري؛ أبواب التهجّد؛ باب: فضل من تعارّ من الليل فصلّى؛ حديث (1154) از عبادة بن صامت  رضی الله عنه .
 




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : دعا ,
بازدید : 8151
[ جمعه 5 شهريور 1395 ] [ 18:50 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

 

 

چرا با وجود همسر و فرزند بازهم يک مرد بدون در نظر گرفتن احساسات همسر ازدواج مجدد ميکند، شوهرم ميگوید که اسلام چنین گفته، تکليف زن چيست؟

 

 

 

الحمدلله،

 

شارع حکيم – که الله متعال است – در قرآن کريم مي فرمايد: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً» (نساء 3).

 

يعني: «و اگر مى‏ترسيد که (بهنگام ازدواج با دختران يتيم) عدالت را رعايت نکنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى کنيد و) با زنان پاک (ديگر) ازدواج نمائيد، با دو يا سه يا چهار تا ازدواج كنيد، و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران) رعايت نکنيد، به يك زن اكتفاء كنيد».

 

و اين حکمي است از جانب خالق کائنات، همان کسي که مالک روز جزاست و هر چه را بخواهد مي کند، و مي فرمايد : «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» (نساء 65).

 

يعني: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند؛ و کاملا تسليم باشند».

 

بنابراين يک زن يا مرد مؤمن دربرابر احکام خداوند سر تسليم و رضايت فرو مي نهند، و يک زن مسلمان – حتي اگر در قلبش از اينکه شوهرش با زن ديگري ازدواج کند خوشحال نباشد – اما چون خود را تسليم الله کرده است، در برابر حکم الهي اعتراض نمي کند.

 

البته داشتن چند همسر نه واجب است و نه سنت بلکه چيزي است‌که اسلام آن را مباح‌کرده است چون‌گاهي مقتضيات عمراني و ضرورتهاي اصلاحي پيش مي‌آيد که شايسته نيست قانونگذارآن را ناديده بگيرد و چشم پوشي ازآن روا نيست‌، و به دليل احساسات زن آنهمه مصالح را فدا نمي کند، و قطعا هيچيک از احکام الهي بدون حکمت نيستند، هرآنچه الله متعال تشريع کرده، مستقيم يا غير مستقيم در جهت مصالح اجتماع بشري است، هرچند که حکمت و مصالح عده اي از اين احکام براي ما ظاهر نباشد، حکم چند همسري هم در جهت مصالح خانواده و اجتماع است، و مي توان حکمتهاي آنرا به قرار زير برشمرد:

 

 

 

دوم: شريعت اسلامي چند همسري را تأييد و به عنوان قانون ارائه نموده است. زيرا بامجموعه آموزه‌هاي اسلامي و نيز با طبيعت فطري زن و مرد سازگار است. آري، با مجموعه آموزه‌هاي اسلام هماهنگ است، مثلاً زنا را به شدت حرام نموده، اما از طرف ديگر راهي براي ارضاي اين نياز گشوده است كه عبارتست از ازدواج. همچنين چند همسري را مباح نموده زيرا ممنوع نمودن آن سبب گرايش به زنا مي‌باشد، چون تعداد زنان از مردان بيشتر است، و اين اختلاف عددي در زمان ظهور جنگها افزايش مي‌يابد. مخصوصاً در زمان ما كه سلاحهاي كشتار متنوع شده‌اند و در هر بار هجوم يا آتش توپخانه دهها و صدها انسان نظامي و غير نظامي كشته مي‌شوند. حال اگر مرد مجبور به ازدواج فقط با يك زن باشد، تعداد زيادي از زنان بدون شوهر باقي مي‌مانند و دست نيافتن زن به ازدواج و پير شدن او در اين حالت نتايج منفي بزرگي مانند افسردگي، بي آبرويي، انتشار زنا و تباهي نسل را در پي خواهد داشت.

 

از جهت ديگر، مرد و زن در روابط جنسي داراي استعدادهاي متفاوتي هستند. مثلاً زن هميشه براي روابط جنسي آماده نيست، و در طول هر ماه اوقاتي وجود دارد كه زن تا ده روز يا دو هفته ناتوان از انجام عمل جنسي است. يا به هنگام ولادت اغلب تا چهل روز توانايي اين كار را ندارد و از نظر شرعي هم ممنوع است. در حين انجام عمل جنسي نيز گاهي زن آمادگي خود را از دست مي‌دهد اما مرد در طول ماه و سال آماده اين كار است. پس منع مرد از دستيابي به بيش از يك زن انگيزه انجام زنا را در بسياري اوقات پديد مي‌آورد.



ادامه مطلب


درباره : سبک زندگی , ,
بازدید : 269
[ پنج شنبه 7 شهريور 1394 ] [ 1:0 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

 

 

دانشجوي مهندسي برق هستم. شما شرايط را در ايران خوب ميدانيد. امکان ازدواج فعلا برايم نيست. به يکي از همکلاسي هايم علاقمند شده ام، اما نميخواهم کاري کنم که مورد رضايت خداوند متعال نباشد. متاسفانه زندگي من بخاطر ايشان مختل شده. چه کار کنم؟

 

 

 

الحمدلله،

 

به اين فرموده الله متعال عمل کنيد که مي فرمايد :

 

« الَّذِينَ لَا يجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّي يغْنِيهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ »(النور: 33).

 

«و کساني که امکاني براي ازدواج نمي‏يابند، بايد پاکدامني پيشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بي‏نياز گرداند».

 

پس تا زمانيکه الله متعال موقعيت ازدواج را براي شما فراهم مي کند، صبوري و پاکدامني پيشه کنيد و از ارتباط با آن دختر پرهيز نماييد، زيرا برقراري ارتباط خود راهي است براي نزديکتر شدن، و نزديکي شما راه را براي شيطان ميسر مي گرداند تا شما را به گناهان کوچک و بزرگ بکشاند، لذا اگر مي خواهيد به اين مراحل کشيده نشويد از همين الان مراقب باشيد و رابطه اي نداشته باشيد، و اگر رابطه داريد بطور کامل آنرا قطع نماييد، که رابطه با نامحرم مقدمه تمام گناهان ديگر است، و بدانيد که الله متعال مي فرمايد : «عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (بقره 216).

 

يعني: چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن که خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.

 

پس احساس را کنار بگذاريد و به واقعيت نظر کنيد، و هر وقت موقعيت ازدواج فراهم شد با دختري متدين و با اخلاق ازدواج کنيد تا هم زندگي شما با ايشان راحت باشد و هم مادر و معلمي درستکار براي فرزندانتان مهيا کرده باشيد.




درباره : سبک زندگی , ,
بازدید : 206
[ پنج شنبه 6 شهريور 1394 ] [ 1:0 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

فرزنددار شدن آن هم فرزند سالم و زیبا آرزوی هر زن و شوهر است که متأسفانه برخی از افراد به‌دلیل ناباروری به آرزوی خود دست پیدا نکردند ولی خوشبختانه با پیشرفت‌های علم پزشکی در زمینه درمان ناباروری این آرزو دست یافتنی‌تر شده است.

 

طب سنتی ایران بسیار در زمینه درمان ناباروری به موفقیت‌های بالایی دست پیدا کرده است, ابتدا بهتر است که به تعریف ناباروری از دیدگاه طب سنتی بپردازیم.

 

ناباروری یا عسر الحمل به‌دلایل مختلفی در زن یا مرد بروز پیدا می‌کند.

 

از دیدگاه طب سنتی رحم دارای مزاج است و اگر مزاج رحم از تعادل خارج شود باروری با مشکل روبه‌رو خواهد شد. اگر رحم زن از حالت طبیعی سردتر شده باشد خود برودت و سردی رحم عاملی می‌شود که نطفه به باروری ختم نشود و در رحم از بین برود، در نقطه مقابل آن نیز اگر رحم بیش از حد گرم باشد, گرمای زیادی رحم خود موجب از بین رفتن نطفه و عدم موفقیت در باروری شود، همچنین خشک‌تر و مرطوب‌تر بودن مزاج رحم هم از علل دیگر ناباروری زنان است.

 

چرا که رحم به یک گرمای متعادل و رطوبت طبیعی نیاز دارد تا یک باروری سالم و بدون مشکل رخ دهد.

 

در بسیاری از مواقع زن با وجود رطوبت بیش از حدی که در رحم دارد بارور می‌شود ولی توانایی حفظ جنین را نخواهد داشت و جنین سقط می‌شود.

 

تنگ بودن دهانه سرویکس یا وجود پولیپ در رحم, زگیل ناحیه تناسلی, عفونت‌های زنانگی, خشکی بیش از حد دهانه رحم یا سرویکس و ... همه از عواملی است که موجب نازایی در زن می‌شود.

 

ناگفته نماند مسائل روانی مانند غم بیش از حد و استرس‌ نیز همه از علل نازایی است. ضعف اعضای رئیسه که شامل مغز, قلب و کبد است خود از علل نازایی محسوب می‌شود چرا که پدر یا مادری که مبتلا به بیماری کبد چرب است, تخمک یا اسپرم چنین پدر و مادری ضعیف بوده و بر کیفیت نطفه تأثیر گذار است.

 

اختلال در ترشح هورمون‌های مغزی مانند هیپوتالاموس و هیپوفیز ناشی از ضعف مغز بوده که از علل ناباروری است.

 

امروزه به‌دلیل تغییر سبک زندگی, افراد بیشتر غذاهای با طبع سرد مانند نوشابه‌های گازدار, غذاهای آماده, فست‌فودها, غذاهای کنسروی و غذاهایی که دارای مواد افزودنی و ... هستند، مصرف می‌کنند و مزاج بدنشان را به‌سمت سردی سوق داده‌اند.

 



ادامه مطلب


درباره : سبک زندگی , ,
بازدید : 382
[ پنج شنبه 5 شهريور 1394 ] [ 9:45 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
گناه آثار ناگواری بر انسان بر جای می‌گذارد. امام ابن قَیّم جوزی برخی از این آثار بد را چنین ذکر کرده است:

1- محروم شدن از علم :

علم شرعی نوری است که خداوند به قلب هر که بخواهد می‌تاباند و گناه باعث خاموش شدن این نور می‌گردد.

هنگامی که امام شافعی برای آموختن علم به نزد امام مالک آمد، مالک که از هوش و استعداد وی خوشش آمده بود او را اینگونه نصیحت کرد:

«من می‌بینیم که خداوند بر قلب تو نوری تابانده است، آن را با گناه خاموش نکن»

گناه دشمن علم و آگاهی و معرفت است، و نیکی و بازداشتن نفس از هوا و هوس، کلید معرفت و شناخت است.

2- محروم شدن از روزی :

امام احمد در مسند خود از ثوبان (رضی‌الله عنه) روایت می‌کند که رسول‌الله (صلی‌الله علیه‌وسلم) فرمود:

«چه بسا که انسان به علت گناه خود از روزی محروم می‌شود». [به روایت ابن ماجه، آلبانی آن را حسن دانسته است]

برادر و خواهر عزیز. چه بسا انجام گناه باعث از دست رفتن موقعیت‌های و موفقیت‌های بسیاری می‌شود بدون آنکه حتی خود ما متوجه شویم و از سوی دیگر بسا انسان‌هایی که موفقیت‌های خود را مدیون خوبی‌هایی هستند که در حق دیگران انجام داده‌اند بدون آنکه خود بدانند.

3- تاثیر گناه در برخورد میان فرد و دیگران :

آثار گناه را حتی می‌شود در برخورد دیگران هم دید. یکی از بزرگان می‌گوید: وقتی گناه می‌کنم آثار آن را در وسیله‌ی سواری‌ام و در برخورد همسرم مشاهده می‌کنم!

4- سخت شدن کارها و بسته شدن درها بر روی انسان :

الله متعال در سوره‌ی طلاق می فرماید:

{ومن یتق الله یجعل له من أمره یسرا} [طلاق: 4]

«و هر كس تقوای الله را پیشه کند [الله] براى او در كارش آسانی قرار می‌دهد».

وقتی تقوا باعث آسان شدن کارها می‌شود در مقابل گناه و عدم تقوای الهی نیز باعث ایجاد مشکلات و سخت شدن کارها و بسته شدن درهای موفقیت بر روی انسان می‌شود.

5- احساس تاریکی در قلب و افسردگی و غم :

شخص گناهکار در قلب خود نوعی تاریکی و ظلمت را حس می‌کند. ابن حس پس از مدتی حتی در اعضا و جوارح و چهره‌ی شخص گناهکار آشکار می‌شود تا جایی که دیگران این تاریکی و افسردگی را نیز مشاهده می‌کنند.

عبدالله بن عباس (رضی‌الله عنه) می‌گوید:

«نیکی باعث روشنی در چهره و نور در قلب و گشایش در رزق و روزی و نیروی در بدن و محبت در قلوب دیگران می شود. و گناه باعث تاریکی چهره و تاریکی قلب و سستی در بدن و کمبود روزی و ایجاد نفرت در قلوب دیگران می‌شود».

یکی از نزدیکترین آثار گناهان افسردگی و هجوم غم‌ها و غصه‌هاست. به همان اندازه که انجام نیکی‌ها باعث ایجاد نوعی سبکبالی و آسایش درونی می‌شود، گناهان در انسان حس تنهایی و تاریکی و غصه و افسردگی را پدید می‌آورند.

تکرار گناهان و عدم ایمان به پاداش نیک الهی در انسان حس پوچی و هیچ‌انگاری بوجود خواهد آورد. در این مرحله انسان تنها به گذراندن این زندگی که از نگاه او چیزی جز زجر و مصیبت و بیهودگی نیست می‌پردازد.

6- محروم شدن از انجام طاعات و عبادات :

اگر گناه عقوبتی جز محروم شدن انسان از عبادت الله نداشت همین برای مجازات شخص گناهکار کافی بود. هر گناه باعث می‌شود انسان توفیق انجام کار نیک را از دست بدهد، کارهای نیکی که برای انسان از تمام دنیا با ارزشتر است.

گناه به مانند غذای مسمومی است که باعث می‌شود شخص به علت خوردن آن برای مدتها از خوردن دیگر غذاها محروم شود.

7- گناه، گناه می‌آورد :

هر گناه باعث می‌شود انسان استعداد انجام گناهان دیگر را پیدا کند. انجام گناه باعث می‌شود زشتی آن از قلب انسان خارج شود و به تدریج به انجام گناهان دیگر بپردازد تا جایی که شخص گناهکار دیگر نخواهد توانست به سادگی از آن دست بکشد.

بسیاری از گناهکاران با بی‌توجهی به گناهان کوچک و سهل‌انگاری در مورد آنان به تدریج رو به‌سوی گناهان بزرگتر گذاشته‌اند. گناه اول گناه دوم را در پی خواهد داشت. تنها قیچی توبه می‌تواند از ادامه‌ی این سلسله جلوگیری کند.

8- گناه باعث ضعیف شدن اراده‌ی خیر می‌شود :
گناهان باعث می‌شوند اراده‌ی انسان برای انجام کار خیر ضعیف شود و در عوض اراده‌ی انجام کارهای بد به تدریج قوی شود.
از خطرناکترین عوارض گناه این است که بر اثر تکرار آن اراده‌ی توبه نیز به تدریج ضعیف می‌شود تا جایی که دیگر انسان حتی فکر توبه را از ذهن خود خارج می‌کند. این از بدترین بیماری‌های قلب است که راه نزدیکی به سوی هلاکت است.

9- بیرون رفتن زشتی گناهان از قلب : تکرار گناهان باعث می‌شود کم‌کم زشتی گناه از قلب شخص گناهکار خارج شود و دیگر از انجام گناه شرم نکند.

در این صورت شخص گناهکار دیگر حتی از انجام گناه بصورت علنی و در برابر چشم مردم هیچ ابایی نخواهد داشت تا جایی که دیگران را نیز بسوی گناهان دعوت خواهد کرد.

آثار اجتماعی؟

اینها برخی از آثار گناه بر روی فرد بود. همانگونه که خواندید در این نوشته در مورد تاثیرات اجتماعی گناه بحث نشده است.
مصلحان اجتماعی معمولا در مورد اصلاح و تغییر پدیده‌های بدی که در جامعه وجود دارد می‌اندیشند. قتل، تجاوز، دزدی، آدم‌ربایی، قاچاق مواد مخدر و… از تخلف‌های بزرگی است که معمولا کم یا زیاد در هر جامعه‌ای وجود دارند.

علاوه بر اینها آفت‌های اجتماعی خطرناک دیگری نیز چون اعتیاد به مواد مخدر، مصرف دخانیات، مصرف مشروبات الکلی و… از معضلات بزرگ بسیاری از جوامع امروزی است.

شاید اشتباهی که بسیاری از مصلحان مرتکب می‌شوند این است که نقش اصلاح فردی را نادیده گرفته و می‌خواهند یک معضل بزرگ اجتماعی را بدون در نظر گرفتن خواستگاه‌ نخست آن یعنی افراد جامعه، حل کنند.

گناهان فردی به تدریج پایه‌های یک جامعه را سست کرده و راه را برای گناهان و مشکلات اجتماعی باز می‌کنند.

برادر و خواهر گرامی
توبه و بازگشت عمومی و همگانی بسوی الله سبحانه و تعالی و آغار کردن اصلاح همه جانبه از خودمان تنها راه بوجود آوردن یک جامعه سالم و صالح و به دست آوردن آرامش دنیا و آخرت است.

هر یک توبه راهی است بسوی رستگاری همه جانبه. هر یک نفر که دست از گناه بکشد جامعه یک قدم بسوی توسعه برمی‌دارد.
از این رو باید از خود آغاز کنیم و منتظر دیگران نمانیم.

ارسال کننده خواهر زری




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : آثار ناگوار گناه بر فرد و جامعه ,
بازدید : 639
[ 26 مهر 1389 ] [ 12:28 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

مسئولیت همسایه در برابر همسایه

 

همسایه کسی است که در کنار خانه‌ی تو سکونت دارد، هر همسایه‌ای نسبت به همسایه‌اش موظف است که به او احترام گذارد و او را تکریم نماید، حقوقش را بپردازد، اگر به چیزی نیاز پیدا کرد به وی بدهد، به او نیکی کند و مانع از رسیدن آزار به او شود.

 

اول: نیکی کردن به همسایه

خداوند والامرتبه می‌فرماید:

«وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ» (نساء: 36)

«و به پدر و مادر و به خویشاوندان، یتیمان، درماندگان، بیچارگان، همسایگان خویشاوند و همسایگان بیگانه و همراهان (در سفر و حضر و همکاران) نیکی کنید».

پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «ما زال جبریل یوصینی بالجار حتی ظننت أنه سیورثه»: «جبرئیل همواره درباره‌ی همسایه به من سفارش می‌کرد که گمان کردم که او از همسایه‌ی خود ارث خواهد برد». (متفق علیه (بخاری: 6014-6015)، (مسلم: 2624-2625))

و می‌فرماید: «من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلیکرم جاره»:«کسی که به الله و روز قیامت ایمان کامل دارد باید همسایه‌اش را احترام گذارد».(متفق علیه (بخاری2566)، (مسلم 1030))

 از جمله مواردی که شامل نیکی کردن به همسایه می‌شود این است که به وی خیر و فایده برساند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «یا نساء المسلمات لا تحقرن جارۀ جارتها، ولو فرسن شاۀ»:(فرسن: استخوان پای بز.) «ای زنان مسلمان، هیچ همسایه‌ای (هدیه‌ای) که به همسایه‌اش می‌دهد ناچیز نداند، گرچه استخوان بی‌گوشتی باشد». و به ابوذر می‌فرماید: «یا أباذر، إذا طبخت مرقةً فأکثر ماء‌ها وتعاهد جیرانک»: «ای ابوذر، هرگاه آبگوشتی پختی آبش را زیاد کن و همسایه‌هایت را در نظر داشته باش».(صحیح مسلم: (4/2025).)

همسایه‌ای که دروازه‌ی خانه‌اش (به خانه‌ات) نزدیک‌تر باشد، به نیکی سزاوارتر است؛ زیرا عائشه ل از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید: من دو همسایه دارم، به کدام یک هدیه بدهم؟ پیامبر فرمود: «إلی أقربهما باباً»: «به همسایه‌ای که درِ خانه‌اش نزدیک‌تر است».(صحیح بخاری: (6020).)

 

دوم: همسایه را نیازاریم و به او بدی نکنیم

نباید کسی همسایه‌اش را با گفتار یا کردار یا با اشاره آزار دهد؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلا یؤذی جاره»:«کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایه‌اش را نمی‌آزارد».(متفق علیه، صحیح بخاری: (6018) صحیح مسلم: (47).)

و باز می‌فرماید: «والله لایؤمن والله لا یؤمن، فقیل له: من هو یا رسول الله! فقال: الذی لا یأمن جاره بوائقه»: «سوگند به خدا که ایمان کامل ندارد، سوگند به خدا که ایمان کامل ندارد؛ گفته شد: چه کسی ای پیامبر خدا؟ فرمود: کسی که همسایه‌اش از بدی او در امان نباشد».(متفق علیه، صحیح بخاری (6016) صحیح مسلم (46).)

کسی پرسید: ای پیامبر خدا، فلان زن شب نماز می‌گزارد و روز، روزه دارد، ولی همسایه‌اش را می‌آزارد. پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: «هی فی النار»:«او در دوزخ است».(رواه احمد و حاکم، اسناد آن صحیح است.)

 در حدیثی که انس روایت کرده است پیامبر می‌فرماید: «ما آمن بی من بات شبعاً وجاره جائع إلی جنبه وهو یعلم»: «کسی که سیر بخوابد در حالی که در کنارش همسایه‌اش گرسنه است و او می‌داند، چنین فردی هرگز به من ایمان نیاورده است».(روایت طبرانی در «الکبیر» و بزار و خطیب.)

 

سوم: تحمل کردن آزار همسایه

اگر از همسایه آزاری در گفتار یا رفتار حتی با اشاره به او رسید راه نجات از این اذیت صبرکردن است. مردی خدمت پیامبر آمد و از همسایه‌اش شکایت می‌کرد پیامبر به او فرمود: «اصبر»: «صبر کن». در بار سوم و چهارم که خدمت پیامبر شکایت آورد، پیامبر صلی الله علیه وسلم  به او فرمود: «أخرج متاعک فی الطریق» فطرحه، فجعل الناس یمرون به، ویقولون: مالک؟ فیقول: آذانی جاری، فیلعنون جاره حتی جاءه، وقال له: رد متاعک إلی منزلک، فإنی والله لا أعود: «اثاثیه‌ات را بیرون بیاور و بر سر راه بینداز» او هم این کار را کرد. مردمی در کنار او عبور می‌کردند، می‌گفتند: چی شده؟ می‌گفت: همسایه‌ام مرا اذیت می‌کند و مجبورم وسایلم را این‌جا بیندازم. مردم هم همسایه‌اش را نفرین می‌کردند تا این که همسایه‌ آمد و به او گفت: اثاثیه‌ی منزلت را به درون خانه بیاور که سوگند به خدا تکرار نمی‌کنم». (روایت ابوداود.)

پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «إن الله تعالی یحب الرجل له الجار السوء یوذیه، فیصبر علی اذاه ویحتسبه حتی یکفیه الله بحیاۀ أو موت»: «خدای والامرتبه مردی را دوست دارد که همسایه‌ای داشته باشد که او را اذیت کند ولی این مرد صبر کند تا این که خداوند به زندگی یا مرگ او را کفایت کند».(خطیب در «التاریخ» روایت کرده و سیوطی آن را صحیح دانسته است.)




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : مسئولیت همسایه در برابر همسایه ,
بازدید : 853
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:27 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

آداب نگاه کردن به دختری که خواستگاری می‌شود

 

شریعت اسلامی برای آن‌که فرد خواستگار و دختر یا زنی که خواستگاری می‌شود بر اساس شناخت و با روشن‌بینی ازدواج کنند، اجازه می‌دهد که هر دو به یکدیگر بنگرند. اساس این جواز فرموده رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است که به مغیرۀبن شعبه می‌گوید: «به او نگاه کن زیرا بهتر است که بین شما محبت والفت پایدارتری ایجاد شود». روایت مسلم

و مسلم و نسائی نیز روایت می‌کنند که مردی به خدمت رسول خداص رسید، و او گفت زنی از انصار را خواستگاری کرده‌ام.

فرمود: آیا به او نگاه کرده‌ای؟ گفت: نه! فرمود او را ببین زیرا در چشم انصار مختصر عیبی وجود دارد.

اما این نگاه کردن خود آدابی دارد که باید خواستگار آن‌را رعایت نماید.

1-     نگاه کردن به صورت و دست‌ها جائز نیست، مگر این‌که خواستگار قصد ازدواج داشته باشد.

2-     جائز است که چندین بار نگاه کند تا صورت حسب به طور کامل در ذهن جایگزین شود.

3-     مجاز است که در جلسه خواستگاری طرفین با هم صحبت کنند.

4-     دست دادن با دختر یا زن قبل از خواند خطبه عقد جائز نیست، زیرا قبل از عقد بیگانه محسوب می‌گردد و در روایت بخاری از حضرت عائشهك آمده است: دست رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دست هیچ زنی را در هنگام بیعت لمس نکرد، بیعت زنان با کلام بود.

5-     طرفین اجازه خلوت کردن با یکدیگر را ندارند و ملاقات آنها باید با حضور شخص محرم ثالثی باشد.

بخاری و مسلم از آن حضرت صلی الله علیه وسلم روایت می‌کنند که فرمود: هیچ مردی نباید با زن بیگانه‌ای خلوت کند، و هیچ زنی نباید به تنهایی مسافرت کند مگر آن‌که همراهش محرمی باشد.

در این‌جا ضروری می‌دانم، به رسم بسیار ناپسندی اشاره کنم که در بعضی مجامع به چشم می‌خورد، که با عقیده و شرع اسلام منافات کامل دارد. مرد خواستگار بدون هیچ قید و بند محدودیتی با دختر یا زن مورد نظرش اختلاط می‌کند، و این رفتار خود را با قصد آشنائی طرفین با اخلاق یکدیگر توجیه می‌کنند. اما می‌دانیم که این ادعا نه تنها از طرف دین مورد قبول نیست، بلکه با آن به شدت مبارزه می‌شود. زیرا با ابتدائی‌ترین اصول اخلاقی ناسازگار است، و حیثیت و آبروی دختر را بیشتر از مرد خواستگار مورد تهدید قرار می‌دهد. و اگر ازدواج صورت نگیرد، دختر جوان، آماج انواع تهمت‌ها خواهد شد، و به او شک خواهند کرد و بسیاری از مردم از ازدواج با او خودداری می‌نمایند، و نهایتاً دختر مذکور سال‌خورده شده و به اصطلاح می‌ترشد.

و این مطلب را نیز به خوبی می‌دانیم که این‌چنین افرادی برای آشنا شدن و شناختن یکدیگر به رفتارهای رسمی و روابط آمیخته با تکلف و تعارف راضی نمی‌شوند، بلکه قصد آنان از این فتره زمانی نزدیک شدن و آشنا شدنی بیش از حد متعارف و متداول است. و چه بسیارند زنان و مردانی که مدت‌های طولانی و حتی چندین سال در این وضعیت باقی می‌مانند، اما پس از مدت کوتاهی که از ازدواج می‌گذرد از هم جدا می‌شوند، این چه نوع آشنا شدنی است که با اختلاط با دختر صورت می‌گیرد؟ [و یا این‌که اصلاً به ازدواج منجر نمی‌شوند] پس صاحبان بصیرت پند گیرند.!!




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : آداب نگاه کردن به دختری که خواستگاری می‌شود ,
بازدید : 774
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:25 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

مسئولیت زن در خانه‌ی شوهرش

 

مسئولیت زن در خانه را به صورت زیر مختصراً بیان می‌کنیم:

اول: نخستین مسئولیت زن این است که در خانه بماند تا بهتر بتواند وظایف خود را انجام دهد. وظایفی از قبیل تربیت فرزندان، انجام دادن امور خانه، وظایفی که در مقابل شوهر دارد و ... همه‌ی این کارها فقط با ماندن در خانه حاصل می‌شود. علاوه بر این‌ها ماندن زن در منزل سبب وقار، سنگینی، حشمت، کرامت و بزرگی وی است.

این سخن به معنای زندانی کردن زن در میان یک چهاردیواری نیست؛ زیرا زن می‌تواند برای به جا آوردن نمازهای پنج‌گانه به صورت جماعت یا نماز عید و نماز استسقا و زیارت نزدیکان و در صورت نیاز پرستاری بیماران و رفع نیازمندی‌های خود و نیز خرید وسایل مورد نیازش از قبیل، لباس و زینت‌آلات از خانه خارج شود اما نباید در این خصوص زیاده‌روی کند، زیرا اصل این است که زن در خانه بماند.(ر. ک: به دو کتاب بنده: «آداب الزواج و المعاشرۀ» و «المرأۀ و مکانتها فی الإسلام».)

دوم: حقوق شوهر را رعایت کند؛ هر گاه شوهر زن را به بستر فرا خواند اطاعت کند؛ خانه‌ی شوهر را کانون محبت و شادی گرداند؛ هرگز با زبانش شوهرش را نیازارد؛ از فرمان وی که نافرمانی خدا در آن نباشد اطاعت کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «إذا صلت المرأۀ خمسها وصامت شهرها وحفظت فرجها وأطاعت زوجها، قیل لها ادخلی الجنة من أی أبواب الجنة شئت»: «هرگاه زنی نمازهای پنج‌گانه‌اش را بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد و از شرم‌گاه خویش حفاظت کند و از شوهرش فرمان برد، به او گفته می‌شود وارد بهشت شو از هر دری از درهای آن که بخواهد».(مسند امام احمد (ح 1573).)

سوم: مسؤولیت تربیت فرزندان را به کامل‌ترین شیوه انجام دهد. تربیت کار آسانی نیست و هیچ‌کس به جز مادر نمی‌تواند این وظیفه‌ی سنگین را به جا آورد؛ این مادر است که خداوند عطوفت، مهربانی، توانایی پاسخ به نیازمندی‌ها، صبر در برابر آزار بچه، و تحمل دشواری‌های تربیت شایسته را در نهادش گذاشته است؛ هر کس جز این را بگوید با فطرت، مخالفت کرده و حق را نگفته است.

چهارم: زن باید از اموال شوهرش محافظت نماید، و در راه درست از آن استفاده کند؛ استفاده‌ای جز برای نیازمندی‌های خانه مثل خوراک، پوشاک، برای خود و فرزندان و همسرش نداشته باشد، در استفاده از اموال نه زیاده‌روی کند و نه بخل بورزد، که در پیشگاه خدا جواب‌گو خواهد بود حتی اگر یک استکان چای و یک قاشق شکر هم بیهوده صرف شود مسؤولیت دارد.

پنجم: زن حق ندارد بدون اجازه‌ی شوهرش و در غیاب او کسی را به خانه دعوت کند، خواه آن شخص آشنا و از خویشاوندان باشد یا ناآشنا و غریب.

ششم: بر عفت و کرامت خویش در غیاب همسرش محافظت کند و خود را در معرض بدگمانی و شک و شبهه قرار ندهد.

هفتم: جز با اجازه‌ی قبلی از همسرش از خانه خارج نشود.

هشتم: هنگام خروج از خانه به رعایت حجاب شرعی پایبند باشد؛ زیرا در حجب زن عظمت، سنگینی و وقار وجود دارد و از اختلاط با مردان بیگانه بپرهیزد و از هر چیزی که باعث بدنامی و بی‌شخصیتی وی می‌شود دوری گزیند.

نهم: زن همچنین در مقابل خدمت‌کاران مسؤول است، در مقابل کارهای خوب و بد آن‌ها، در قبال اعطای حقوق آنان از قبیل خوردن، آشامیدن، لباس، استراحت و ... مسؤولیت دارد. اگر وظیفه‌ی خود را خوب انجام ندهد در روز قیامت باید پاسخ‌گو باشد. زن و مرد هر دو در این رابطه مسؤولیت دارند و هر کدام تکمیل کننده‌ی مسؤولیت دیگری است.

دهم: زن در رابطه با اختلاطش با راننده و خدمت‌کار داخل خانه و کارگران دیگر مسئولیت دارد. باید از کرامت خود، دختر و کودکان داخل خانه حفاظت کند؛ گرچه مرد نیز مسئولیت آن‌ها را به عهده دارد.

چیزی که امروزه رعایت تقوای الهی درباره‌ی آن کم شده است، این است که زنان و دختران ، خدمتکار خانه یا راننده‌ی خود را مانند یکی از افراد خانواده مثل پدر، پسر، برادر و ... به شمار می‌آورند و در خیلی از موارد در این‌باره کوتاهی می‌کنند در حالی که این کار حرام است، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «لا یخلون أحدکم بامرأة؛ فإن الشیطان ثالثهما»: «هرگز کسی از شما با زنی خلوت نکند؛ زیرا شیطان سومین نفر آن‌هاست».(امام احمد، ترمذی، ابن حبان، حاکم و بیهقی آن را روایت کرده‌اند.)

و می‌فرماید: «إیاکم والدخول علی النساء»: «شما را از واردشدن بر زنان باز می‌دارم»؛ مردی از انصار گفت: یا رسول الله، درباره‌ی «حمو» (نزدیکان شوهر) چه می‌فرمایید؟ فرمود: «الحمو الموت»: «حمو مرگ است».(احمد و بخاری آن را روایت کرده‌اند.)

«حمو» یعنی برادر شوهر و دیگر نزدیکان شوهر، مانند پسر عمو و ... .

از این رو زنان و دختران باید از این کار بپرهیزند و حتی پسران و دختران کم سن و سال را نیز از آن باز دارند، چرا که در نتیجه‌ی سهل‌انگاری، بی‌احتیاطی و بی‌مسئولیتی نسبت به این مسأله حوادثی رخ داده که در آن کودکان بی‌گناهی قربانی شده‌اند.




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : مسئولیت زن در خانه شوهرش ,
بازدید : 632
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:22 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

مسئولیت ثروتمندان نسبت به نیازمندان

 

1- نخست ثروتمندان باید بدانند مالی را که در دست دارند در حقیقت مالک آن خداوند است و او این مال را به عنوان امانت در اختیار بندگانش قرار داده و آن‌ها را جانشین خود در این مال کرده است. بنابراین ثروتمندان در مورد این امانت باید از خداوند اطاعت نموده و مال را در جهتی که خداوند فرموده به مصرف برسانند.

خداوند فرمان داده است که ثروتمندان حقوق معین فقیران، مسکینان و خانه‌نشینان از قبیل زکات واجب و صدقه‌ی نفلی را از دارایی خود پرداخت کنند، لذا ثروتمندان موظفند امانت را به صاحبانش برسانند و از هر بی‌لطفی و درشتی در سخن و رفتار نسبت به مستمندان بپرهیزند.

‌در زمان پیامبر اسلام و خلفای راشدین پرداخت زکات اجباری بوده و به زور از ثروتمندان گرفته و به بیت‌المال سپرده می‌شد و به مصرف نیازمندان می‌رسید و امروز که بیت‌المال مشخصی وجود ندارد مسؤولیت توزیع زکات به خود ثروتمندان بر می‌گردد که زکات خود را در بین مستمندان توزیع کنند؛ خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:

«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ»  (توبه: 60)

«صدقات تنها برای تهیدستان و بینوایان و کارکنان (گردآوری و توزیع) و کسانی که دلشان به‌دست آورده می‌شود و (در راه آزادی) بردگان و قرضداران، و در راه خدا، و به در راه مانده (مسافر) است».

تهیدستان (فقرا) و بینوایان (مسکینان) اولین کسانی‌اند که این آیه به آن‌ها توجه داشته است. خداوند فرمان داده است که بهترین و محبوب‌ترین مال را انفاق کنیم:

«لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران: 92)

«هرگز به نیکی دست نیابید تا آن‌چه را که دوست می‌دارید انفاق کنید».

دادن زکات به مستمندان نوعی همکاری و هم‌بستگی اجتماعی است که از ویژگی‌های دین مبین اسلام است و اندیشه‌های دیگر از این خصوصیت برخوردار نیستند، تا بدین وسیله جامعه‌ای یک‌پارچه، یک‌دست، هماهنگ و مقتدر، و به دور از کجروی‌ها و بیماریهای درونی مثل کینه، دشمنی و حسادت باشد؛ مسلمانان همانند یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن به درد آید سایر اعضا در بیداری و تب و رنج با او همدردی می‌کنند. چنان‌که در حدیث پیامبرص آمده است که: «مثل المؤمنین فی توادهم وتراحمهم وتعاطفهم کمثل الجسد الواحد إذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالحمی والسهر»: «مؤمنان در دوستی، مهربانی و مهرورزی‌شان همانند یک پیکرند که چون عضوی از آن به درد آید سایر اعضاء در بیداری و تب و رنج با او همدردی می‌کنند».(بخاری / ح: 6011 کتاب الأدب. مسلم ح / 2586، کتاب البر والصلۀ.)

 [شیخ مصلح الدین سعدی این حدیث را چه نیکو به نظم کشیده است:

 

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند          که در آفرینش ز یک گوهرند

                  چو عضوی به درد آورد ‏روزگار   دگر عضوها را نمان قرار

 

بنابراین دین اسلام در درجه‌ی اول دین اجتماعی است، خواه دشمنان اسلام بپذیرند یا نپذیرند.

 

2- مسؤولیت ثروتمندان نسبت به مستمندان به پرداخت حقوقشان (زکات و صدقات) منحصر نیست، بلکه ثروتمندان موظفند از هر نوع بدی و آزار و اذیت نسبت به مستمندان بپرهیزند. خداوند والامرتبه می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى »(بقره: 264)

«ای مؤمنان صدقه‌هایتان را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل مکنید».

مثل این‌که به او بگوید: من بودم که به تو مال دادم و به تو کمک کردم، تو سزاوار به کمک نیستی ... .

 

3- صدقه را پنهانی و به دور از نگاه مردم بدهد. در صدقه‌ی سنت (غیر واجب) بهتر است که پنهانی و بدون آن که کسی از آن اطلاع یابد به فقیر برساند تا از جهتی مستمند احساس شرمندگی نکند و نیز صدقه‌دهنده چنان‌که در بخشی از حدیث پیامبرص آمده است از زمره‌ی هفت نفری باشد که خداوند آنان را در زیر سایه ی عرش خود جا می‌دهد، روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی رحمت خدای بزرگ نیست: «رجل تصدق بصدقة فأخفاها؛ حتی لا تعلم شماله بما أنفقت یمینه»: «مردی که صدقه دهد و آن را مخفی دارد طوری که دست چپش نداند که دست راستش چه انفاق کرده است». این سخن کنایه از نهایت مخفی نگه داشتن صدقه از چشم مردم است، به خاطر این‌که در این کارش ریا نکرده باشد و فقط خالصانه برای رضایت خدا صدقه داده باشد.

 

4- خداوند ثروتمندان را به شدت از نکوهش، رنجاندن و روی‌گردانیدن از مستمند به هر دلیلی که باشد منع کرده است، خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:

«وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ »(ضحی: 10)

«و اما خواهنده را مران و محروم مگردان».

زیرا مستمندان در واقع حقی را که خداوند بر ایشان معین کرده می‌خواهند، چنان‌که در حدیث آمده است: «والفقراء عیال الله فی أرضه»: «تهیدستان عیال خدا در زمین اویند».

اگر به هر دلیلی ثروتمندان نتوانند حقوق مستمندان را بپردازند حداقل به نیکی با آن‌ها سخن گویند، چنان‌که در حدیث آمده است: «فالکلمة الطیبة صدقة»: «سخن نیک صدقه است».

همچنین لازم است ثروتمندان در روزهای جشن و شادی با کمک‌های مادی خود شادی را به خانه‌ی مستمندان وارد کنند و آنان را از گدایی و درخواست کمک در چنین روزهایی بی‌نیاز نمایند. در حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرمایند: «أغنوهم عن المسألة فی هذا الیوم»: «آنان را در این روز (عید) از کمک خواستن و دست‌‌گدایی دراز کردن بی‌نیاز کنید».




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : مسئولیت ثروتمندان نسبت به نیازمندان ,
بازدید : 755
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:7 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
:: تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد



.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آراد