فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

مسئولیت زن در خانه‌ی شوهرش

 

مسئولیت زن در خانه را به صورت زیر مختصراً بیان می‌کنیم:

اول: نخستین مسئولیت زن این است که در خانه بماند تا بهتر بتواند وظایف خود را انجام دهد. وظایفی از قبیل تربیت فرزندان، انجام دادن امور خانه، وظایفی که در مقابل شوهر دارد و ... همه‌ی این کارها فقط با ماندن در خانه حاصل می‌شود. علاوه بر این‌ها ماندن زن در منزل سبب وقار، سنگینی، حشمت، کرامت و بزرگی وی است.

این سخن به معنای زندانی کردن زن در میان یک چهاردیواری نیست؛ زیرا زن می‌تواند برای به جا آوردن نمازهای پنج‌گانه به صورت جماعت یا نماز عید و نماز استسقا و زیارت نزدیکان و در صورت نیاز پرستاری بیماران و رفع نیازمندی‌های خود و نیز خرید وسایل مورد نیازش از قبیل، لباس و زینت‌آلات از خانه خارج شود اما نباید در این خصوص زیاده‌روی کند، زیرا اصل این است که زن در خانه بماند.(ر. ک: به دو کتاب بنده: «آداب الزواج و المعاشرۀ» و «المرأۀ و مکانتها فی الإسلام».)

دوم: حقوق شوهر را رعایت کند؛ هر گاه شوهر زن را به بستر فرا خواند اطاعت کند؛ خانه‌ی شوهر را کانون محبت و شادی گرداند؛ هرگز با زبانش شوهرش را نیازارد؛ از فرمان وی که نافرمانی خدا در آن نباشد اطاعت کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «إذا صلت المرأۀ خمسها وصامت شهرها وحفظت فرجها وأطاعت زوجها، قیل لها ادخلی الجنة من أی أبواب الجنة شئت»: «هرگاه زنی نمازهای پنج‌گانه‌اش را بخواند و ماه رمضان را روزه بگیرد و از شرم‌گاه خویش حفاظت کند و از شوهرش فرمان برد، به او گفته می‌شود وارد بهشت شو از هر دری از درهای آن که بخواهد».(مسند امام احمد (ح 1573).)

سوم: مسؤولیت تربیت فرزندان را به کامل‌ترین شیوه انجام دهد. تربیت کار آسانی نیست و هیچ‌کس به جز مادر نمی‌تواند این وظیفه‌ی سنگین را به جا آورد؛ این مادر است که خداوند عطوفت، مهربانی، توانایی پاسخ به نیازمندی‌ها، صبر در برابر آزار بچه، و تحمل دشواری‌های تربیت شایسته را در نهادش گذاشته است؛ هر کس جز این را بگوید با فطرت، مخالفت کرده و حق را نگفته است.

چهارم: زن باید از اموال شوهرش محافظت نماید، و در راه درست از آن استفاده کند؛ استفاده‌ای جز برای نیازمندی‌های خانه مثل خوراک، پوشاک، برای خود و فرزندان و همسرش نداشته باشد، در استفاده از اموال نه زیاده‌روی کند و نه بخل بورزد، که در پیشگاه خدا جواب‌گو خواهد بود حتی اگر یک استکان چای و یک قاشق شکر هم بیهوده صرف شود مسؤولیت دارد.

پنجم: زن حق ندارد بدون اجازه‌ی شوهرش و در غیاب او کسی را به خانه دعوت کند، خواه آن شخص آشنا و از خویشاوندان باشد یا ناآشنا و غریب.

ششم: بر عفت و کرامت خویش در غیاب همسرش محافظت کند و خود را در معرض بدگمانی و شک و شبهه قرار ندهد.

هفتم: جز با اجازه‌ی قبلی از همسرش از خانه خارج نشود.

هشتم: هنگام خروج از خانه به رعایت حجاب شرعی پایبند باشد؛ زیرا در حجب زن عظمت، سنگینی و وقار وجود دارد و از اختلاط با مردان بیگانه بپرهیزد و از هر چیزی که باعث بدنامی و بی‌شخصیتی وی می‌شود دوری گزیند.

نهم: زن همچنین در مقابل خدمت‌کاران مسؤول است، در مقابل کارهای خوب و بد آن‌ها، در قبال اعطای حقوق آنان از قبیل خوردن، آشامیدن، لباس، استراحت و ... مسؤولیت دارد. اگر وظیفه‌ی خود را خوب انجام ندهد در روز قیامت باید پاسخ‌گو باشد. زن و مرد هر دو در این رابطه مسؤولیت دارند و هر کدام تکمیل کننده‌ی مسؤولیت دیگری است.

دهم: زن در رابطه با اختلاطش با راننده و خدمت‌کار داخل خانه و کارگران دیگر مسئولیت دارد. باید از کرامت خود، دختر و کودکان داخل خانه حفاظت کند؛ گرچه مرد نیز مسئولیت آن‌ها را به عهده دارد.

چیزی که امروزه رعایت تقوای الهی درباره‌ی آن کم شده است، این است که زنان و دختران ، خدمتکار خانه یا راننده‌ی خود را مانند یکی از افراد خانواده مثل پدر، پسر، برادر و ... به شمار می‌آورند و در خیلی از موارد در این‌باره کوتاهی می‌کنند در حالی که این کار حرام است، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرماید: «لا یخلون أحدکم بامرأة؛ فإن الشیطان ثالثهما»: «هرگز کسی از شما با زنی خلوت نکند؛ زیرا شیطان سومین نفر آن‌هاست».(امام احمد، ترمذی، ابن حبان، حاکم و بیهقی آن را روایت کرده‌اند.)

و می‌فرماید: «إیاکم والدخول علی النساء»: «شما را از واردشدن بر زنان باز می‌دارم»؛ مردی از انصار گفت: یا رسول الله، درباره‌ی «حمو» (نزدیکان شوهر) چه می‌فرمایید؟ فرمود: «الحمو الموت»: «حمو مرگ است».(احمد و بخاری آن را روایت کرده‌اند.)

«حمو» یعنی برادر شوهر و دیگر نزدیکان شوهر، مانند پسر عمو و ... .

از این رو زنان و دختران باید از این کار بپرهیزند و حتی پسران و دختران کم سن و سال را نیز از آن باز دارند، چرا که در نتیجه‌ی سهل‌انگاری، بی‌احتیاطی و بی‌مسئولیتی نسبت به این مسأله حوادثی رخ داده که در آن کودکان بی‌گناهی قربانی شده‌اند.




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : مسئولیت زن در خانه شوهرش ,
بازدید : 633
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:22 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
 
سردار جوانان اهل بهشت حضرت حسن {رض}

 

 

اشاره: سیرت حضرت حسن مجتبی، صفحة روشنی از تاریخ صدر اسلام است كه در آن زندگی‌ای پاك و پسندیده، همراه با فهم دقیق و عمیق از دین متجلّی است؛ زندگی‌ای كه از انوار نبوّت پرتو گرفته است و همواره فراراه رهبران، مصلحان، دعوتگران و اندیشمندان جامعة اسلامی و توده‌های مسلمان در قرون بعدی بوده است. او كه در شهر پیامبر و در خانة حضرت فاطمه و علی رضی‌‌الله‌عنهما چشم به جهان گشود و با محبّت‌ها و نوازش‌های خاتم پیامبران صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم كودكیش را سپری كرد و در دوران خلفای راشدین به جوانی و پختگی رسید. او كه رسول خدا در سیمایش ستاره‌ای بلند و درخشان و در قلبش اشتیاق فراوان به اصلاح امّت را دید و او را با لقب «سیّد» نواخت و نوید تحقّق طرح اصلاحی بزرگی را توسّط او داد؛ اقدامی كه سیادت و سروری حقیقی‌اش را بیش از پیش اثبات كرد و معجزة پیش‌گویی رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم را متحقّق ساخت، آشوب‌طلبان و كج‌اندیشان را ناكام گذاشت، دروازه اختلافات را بست و ابواب فتوحات گستردة اسلامی را گشود. در عصر حاضر كه اختلاف بین رهبران و دولت‌مردان كشورهای اسلامی و احزاب و گروه‌های سیاسی بزرگ‌ترین عامل تشتت داخلی و آسیب‌پذیری خارجی است، سیرت و سلوك حضرت حسن مجتبی رضی‌الله‌عنه راهكار مناسبی برای رهایی از بحران اختلاف و چنددستگی، و جلوگیری از اتلاف استعدادها و توانمندی‌ها در محل غیرمناسبش است.  

 

نام و نسب و فضایل

ابومحمّد حسن بن علی بن أبی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم، گل محبوب و خوش‌بو و نوة رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم و سردار جوانان بهشت(1)؛ پدرش سیّدنا امیرالمؤمنین علی مرتضی، مولا و محبوب همة مؤمنان و چهارمین خلیفة راشد، و مادرش فاطمة زهرا، مهتر زنان عالم و دخت گرامی و پارة تن رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم بود. فاطمه در منزل امام انبیا بزرگ شد و از محبّت ویژه و سرشار ایشان بهره‌مند گردید، با تربیت پیامبر خدا رشد و تربیت یافت و از منزل وحی علوم نبوی را فراگرفت، زاهدانه با همسر فداكارش علی زندگی كرد و الگوی زنان مسلمان گشت و فرزندان رشید و دلاوری به جامعة اسلامی تقدیم كرد كه سردار جوانان بهشت‌اند.

حضرت حسن در شعبان و به روایتی در نیمة رمضان سال سوّم هجری دیده به جهان گشود.(2) حضرت علی می‌فرماید: وقتی حسن به دنیا آمد، رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم‌ نزد ما تشریف آورد و فرمود: فرزندم را به من نشان دهید. چه نامی بر او نهاده‌اید؟ عرض كردم:‌ حرب. فرمود: خیر! نام او «حسن» است.(3) پیامبر اكرم صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم با خرما او را تحنیك كرد و در گوشش اذان گفت.(4) قوچی به عنوان عقیقه برایش ذبح كرد و دستور داد سرش را بتراشند و به اندازه وزن موهایش نقره صدقه كنند. و این‌ها همه در هفتمین روز تولّدش صورت گرفت و نیز او را ختنه كردند.(5)

دایة حضرت حسن، أم‌فضل همسر حضرت عباس عموی پیامبر بود كه پس از حضرت خدیجه، اوّلین زنی بود كه اسلام آورد. قبل از تولّد حضرت حسن، أمّ فضل نزد رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم‌ آمد و عرض كرد: یا رسول‌الله در خواب دیدم عضوی از اعضایتان در خانه یا در دامن من است. آن‌حضرت فرمود: خواب خوبی دیده‌ای! به زودی فاطمه پسری به د‌نیا خواهد آورد و تو او را شیر خواهی داد.(6)

حضرت ‌حسن از نظر سیمای ظاهری، شبیه‌ترین فرد به رسول‌الله صلّی‌ا‌لله‌علیه‌وسلّم بود. عقبه بن حارث می‌گوید: همراه ابوبكر بودم كه از كنار حسن بن علی گذشت؛‌ ابوبكر او را بر شانه‌هایش نهاد و گفت: «بأبی شِبْهَ النبی لا شبیهاً بعلی»؛ پدرم فدایش باد! شبیه پیامبر است نه شبیه علی. حضرت علی كه همراه مابود شروع كرد به خندیدن.(7)

رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم از تولّد حضرت حسن بسیار خوشحال شد و او را بسیار دوست می‌داشت. شباهت ظاهری، او را نزد آن‌حضرت محبوب‌تر می‌كرد. پیامبر او را می‌بوسید و با او بازی می‌كرد و گاهی او را با خود بالای منبر می‌برد. حسن در آغوش پرمهر نبوّت و پیش چشمان مبارك آن‌حضرت و با عنایت‌های ویژه نبی رحمت از ولادت تا 8 سالگی رشد كرد. روزی حضرت حسن و حسین در مدینه گم شدند، أم‌ایمن این خبر را به رسول خدا ‌صلّی‌‌الله‌وعلیه‌وسلّم ‌‌رساند. پیامبر به یارانش دستور ‌داد: برخیزید و فرزندان مرا بیابید. خود آن‌حضرت نیز به جست‌وجو پرداخت. بالاخره آن دو را در دامنة كوهی در حال بالا رفتن دیدند كه هر یك دیگری را محكم گرفته است و ماری در نزدیكی آنان در حركت است. پیامبر به سرعت به سوی آنان رفت كه‌ مار فرار كرد.‌ رسول‌الله حسن و حسین را در آغوش گرفت و بر چهره‌شان دستی كشید و فرمود: پدر و مادرم فدایتان باد! چقدر شما نزد خداوند گرامی هستید. سپس هر دو را بر شانه‌های مباركش گذاشت و راه افتاد.(8)

روایت ابوهریره از رسول‌الله ‌صلّی‌‌الله‌علیه وسلم است: «من أحب الحسن و الحسین فقد أحبّنی و من أبغضهما فقد أبغضنی»(9)؛ هر كس حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست می‌دارد، و هر كس با آنان بغض بورزد، با من بغض می‌ورزد.

در حدیث دیگری در مورد حسن و حسین آمده است: «هما ریحانتای من الدنیا»؛ آن دو گل‌های خوش‌بوی من از این دنیا هستند. و نیز فرمودند: «الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل‌الجنة»؛ حسن و حسین سرداران جوانان بهشت‌اند.

در صحیح بخاری از صحابی بزرگوار ابوبكره رضی‌الله‌عنه نقل شده است كه فرمود: رسول خدا را بالای منبر دیدم در حالی كه حسن بن علی در كنار ایشان بود. آن‌حضرت گاهی به حاضران نگاه می‌كرد و گاهی به چهرة حسن؛ سپس فرمود: «إنّ ابنی هذا سیّد و لعلّ‌ الله أن یصلح به بین فریقین عظیمین من المسلمین»؛ این فرزندم سردار است و امید است خداوند توسّط او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار كند.(10)

هم‌چنین خود حضرت حسن روایت می‌كند كه رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم به من فرمود: «دع مایریبك إلی ما لایریبك فإنّ الصدق طمانینة و إن الكذب ریبة»؛ آنچه را كه نسبت‌به آن شك داری رها كن و به چیزی روی آور كه در قلبت نسبت‌به آن شك و تردیدی نیست، همانا صدق و راستی موجب اطمینان خاطر و كذب و دورغ موجب تردید و پریشانی است.

 

عوامل رشد و تكامل شخصیت 

رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم و حضرت‌ علی و حضرت فاطمه مربّیان بی‌نظیری بودند كه حضرت حسن در مكتب پرمهر و سرشار از ادب و حكمت آنان تربیت یافت و با ارزش‌های والای انسانی و مفاهیم عمیق دینی آشنا گردید. از دیگر عوامل مؤثر در تربیت حضرت حسن، محیط اجتماعی آن زمان بود. دوران نوجوانی و جوانی ایشان در خیرالقرون و در دوران حیات بهترین شاگردان و تربیت‌یافتگان مكتب نبوی سپری شد؛ زمانی كه فضلیت و عدالت، صلاح و تقوا، و ایمان و معنویت بر جامعه حكم‌فرما بود، و عشق به كتاب‌الله و سنّت رسول‌الله و فراگیری علوم نبوی بر جامعه و دل‌ها سیطره داشت. مسلماً همراهی و همنشینی با این خیل كرام و برگزیده اثر به‌سزایی بر روح و روان ایشان گذاشت، و ایشان به‌خوبی از این فضای ایمانی و نورانی و سرشار از علم و معنویت استفاده كرد.(11)

 

وفات جدّ بزرگوار و مادر مهربان 

سیّدنا حسن هشت ساله بود كه اتّفاق جان‌گداز و جگرسوز رحلت پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم رخ داد. برای ایشان باوركردنی نبود كه آن جدّ مهربان و مربّی بزرگ از دنیا رفته است و دیگر در كنار وی نیست. حسن چه پایگاه بزرگ و آغوش پرمهری را از دست داده بود. او با همان حس كودكانه‌اش به‌خوبی عمق این حادثة دردناك را درك می‌كرد و به‌سان هر كودك دیگری برای تسلّی و التیام، خود را در آغوش مادرش فاطمة زهرا رضی‌الله‌عنها می‌انداخت. به‌راستی كه قلب كوچك و نازنین حسن داغدیده شده بود، چون او به پیامبر عادت كرده بود. امّا هنوز داغ از دست دادن جدّ بزرگوارش تازه بود كه ناگاه مصیبت جانكاه دیگری حسن و حسین و خواهرانشان أم‌كلثوم و زینب را غمزده و گریان كرد؛ آری! فاطمه مهتر زنان عالم به دیدار خدا و رسولش شتافت. در فاصلة شش‌ماه ‌حسن و حسین و أم‌كلثوم و زینب هم جدّ بزرگوار و هم مادر مهربانشان را از دست دادند و در كنار پدر تنها ماندند. گویا خداوند حكیم می‌خواست به آنان قدرت تحمّل در مقابل حوادث سخت را بیاموزد و آنان را برای به دوش كشیدن مسئولیت‌های بزرگ و در سینه نگه داشتن غم‌ها و شرایط ناگوار آینده آماده سازد.

 

در عهد خلفای راشدین

حضرت حسن و حسین و دیگر فرزندان حضرت فاطمه و علی رضی‌الله‌عنهم، از جایگاه بلند و احترام به‌خصوصی نزد خلفای راشدین برخوردار بودند و همواره مورد عنایت‌های ویژة آنان قرار داشتند.

خلیفة اوّل، حضرت ابوبكر صدّیق، با حضرت حسن محبّت بسیار داشت و از آن‌جاكه وی شبیه‌ترین فرد به رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم بود، در چشم و دل یار غار و جانشین آن‌حضرت بسیار عزیز بود. حضرت حسن نیز متوجّه این عنایت‌های ویژه خلیفه بود و از سیرت و سلوك ایشان بسیار متأثر بود، چنان‌كه بعدها یكی از پسرانش را «ابوبكر» نام نهاد. او در خلافت صدّیق اكبر شاهد حوادث بزرگ و درس‌آموزی بود. او دید كه چگونه یاران و تربیت‌یافتگان پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم پس از رحلت جانگداز ایشان، برای پاسداری از كیان دین و قلمرو اسلامی بر انتخاب ابوبكر صدّیق اجماع كردند؛ از جمله شاهد بیعت پدرش علی مرتضی با ابوبكر صدّیق بود. همچنین دید كه چگونه پدرش در مقام معاون و وزیری كاردان در كنار خلیفه است و در امور مهم مشوره‌های راه‌گشایی ارائه می‌كند. و همواره از پدرش می‌شنید كه در وصف خلیفة اوّل و دوّم می‌گفت: «‌خیر الأمّة بعد نبیّها أبوبكر و عمر»(12)؛ بهترین افراد این امّت بعد از پیامبرشان، ابوبكر و عمر هستند.

همچنین حضرت حسن شاهد اقدامات قاطعانة حضرت ابوبكر صدّیق در جنگ با مرتدین و اعزام جیش اسامه جهت مقابله با سپاه روم بود و همانا آن فضای جهادی و حماسی برای ایشان درس‌آموز بود.

خلیفة دوّم، حضرت عمر فاروق، بنا به جایگاه ویژة اهل‌بیت نبوی و همچنین توصیه پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم در حق اهل‌بیتش، با اهل‌بیت نبوی خصوصاً حضرت فاطمه و علی و فرزندان ایشان محبّت خاصی داشت و آنان را از خانواده و فرزندانش عزیزتر می‌دانست. [گفتنی‌ است كه آنچه در مورد برخورد تند حضرت عمر با حضرت علی و فاطمه از سوی برخی نقل می‌شود، بر پایة روایت‌های تاریخی بی‌اساسی استوار است كه برخی تلاش كردند با ساختن آن روایت‌ها و تبلیغ و انتشار آنها در حدّ وسیع، فضای غیرواقعی‌ای را در بین خلفای راشدین و اهل‌بیت نبوی ترسیم و در راستای اهداف دینی و سیاسی از آن بهره‌برداری كنند.]

اهل‌بیت نبوی چنان در چشم و دل خلیفة دوّم عزیز بودند كه با رسیدن اوّلین محمولة غنایم جنگی به مدینة منوّره، نخست از بنی‌هاشم و اهل‌بیت آغاز ‌كرد و حسن و حسین را در ردیف برترین گروه صحابه یعنی اهل بدر قرار ‌داد و به هر یك از آنان پنج‌هزار درهم عطا ‌كرد.(13) همچنین تلاش حضرت عمر برای شكل گرفتن ازدواجش با أم‌كلثوم دختر حضرت فاطمه و علی و خواهر حضرت حسن و حسین، خود نشانگر محبّت ایشان با اهل‌بیت نبوی است؛ زیرا وی از پیامبر اسلام شنیده بود: «كلّ سبب و نسب منقطع یوم القیامة إلا ما كان من سببی و نسبی»؛ تمام تعلّقات سببی و نسبی در روز قیامت قطع خواهد شد مگر تعلّقات سببی و نسبی با من. بر همین اساس حضرت عمر به حضرت علی اصرار كرد تا با این وصلت موافقت كند تا در كنار دیگر افتخارات، افتخار دامادی اهل‌بیت نبوی نیز نصیب وی شود و از شرف آن در دنیا و آخرت بهره‌مند گردد. این‌گونه حضرت حسن نیز محرم خانة خلیفة دوّم شد و با وی ارتباط بیشتری یافت. این تعلّق خاطر بین خلیفة دوّم و اهل‌بیت چنان عمیق و گسترده بود كه هم حضرت علی اسم یكی از پسرانش را كه از صهبا بنت ربیعة تغلبی به دنیا آمد، «عمر» نام نهاد، و هم حضرت حسن، حضرت حسین، حضرت زین‌العابدین و همچنین حضرت موسی كاظم یكی از پسرانشان را «عمر» نام نهادند.(14)

در زمان خلیفة سوّم، حضرت عثمان ذی‌النورین، حضرت حسن در عنفوان جوانی بود، ‌چنان‌كه در فتح آفریقا شركت كرد و همراه لشكر پیروزمند اسلام، فاتحانه به مدینة منوّره بازگشت.(15)

یكی دیگر از اقدامات بارز حضرت حسن در این دوره، دفاع از خانة خلیفه در مقابل شورشیان بود. هنگامی كه شورشیان خانة حضرت عثمان را محاصره كرده و از حضور ایشان در مسجدالنبی برای نماز جلوگیری كردند، حتّی مانع رسیدن آب آشامیدنی و غذا به خانة خلیفه شدند، عده‌ای از جوانان صحابه از جمله حضرت حسن و حسین به پاسداری و نگهبانی از خانة حضرت عثمان پرداختند و با شورشیان مقابله كردند. در روایات صحیح آمده است كه در روز شهادت حضرت عثمان، پس از درگیری‌های شدیدی كه بین جوانان صحابه و شورشیان رخ داد، پیكر مجروح حضرت حسن را به خانه حمل كردند. به‌جز حضرت حسن، عبدالله بن زبیر، محمّد بن حاطب و مروان بن حكم نیز مجروح شدند، حضرت حسین و عبدالله بن عمر نیز در این مقابله با آنان همراه بودند.(16)

پس از شهادت مظلومانة سیّدنا عثمان رضی‌الله‌عنه در روز جمعه 18 ذی‌الحجّة سال 35 هجری به دست عده‌ای از شورشیان و اراذل و اوباشی كه از شهرها و مناطق مختلف به مدینة منوّره یورش آورده بودند و هیچ سابقة خیری در اسلام نداشتند، آن‌دسته از بزرگان صحابه كه در مدینه حضور داشتند به حضرت علی رضی‌الله‌عنه روی آوردند و از ایشان خواستند امور مسلمانان را به‌دست گیرد، زیرا پس از شهادت خلیفة سوّم هیچ فردی برتر از ایشان وجود نداشت و كسی هم مدعی خلافت نبود، حضرت علی نیز هرگز بر خلافت و امامت امّت حریص نبود، امّا وقتی اصرار شدید صحابه و فتنه‌های تهدیدكنندة امّت اسلامی را مشاهده كرد، با بیعت مهاجرین و انصار خلیفة مسلمانان شد.

خودداری اهل شام از بیعت با حضرت علی موجب اختلافی داخلی گشت و حضرت علی به قصد وادار كردن آنان به پذیرش بیعت و یك‌پارچه ساختن امّت اسلامی، جهت استقرار در شهری نزدیك‌تر به سرزمین شام عازم كوفه شد. در این میان خبر رسید كه حضرت عایشه و طلحه و زبیر به سوی بصره روانه شده‌اند. حضرت علی مردم مدینه را جهت بسیج عمومی و پیوستن به لشكرش فراخواند، امّا برخی از اهل مدینه به خاطر حضور عده‌ای در لشكر حضرت علی كه به آشوب‌طلبی متهم بودند، در خصوص پیوستن به ایشان دچار سردرگمی شدند و با خود می‌گفتند كه صبر كنیم تا اوضاع روشن‌تر شود.(17)

به هر حال حضرت علی با لشكرش از مدینه خارج شد و هنگامی كه در محلی به نام زبده [در 240 كیلومتری مدینة منوّره] اتراق كرد، حضرت حسن با چشمانی گریان نزد پدر آمد و از به وجود آمدن تفرقه و اختلاف بین مسلمانان اظهار نگرانی كرد و گفت: پدرجان! به شما چند پیشنهاد كردم امّا شما هیچ‌كدام آنها را نپذیرفتید، از روزی می‌ترسم كه بدون یاریگر به قتل برسید. حضرت علی فرمود: تو همواره همانند كنیزكان آه و ناله می‌كنی، چه درخواست كرده‌ای كه من نپذیرفتم؟ عرض كرد: در روز محاصرة عثمان رضی‌الله‌عنه درخواست كردم از شهر مدینه بیرون بروید تا در روز قتل در شهر نباشید، و بعد از شهادت ایشان از شما خواستم زمامداری مسلمانان را قبول نكنید تا این‌كه وفود مردم شهرها و قبایل مختلف عرب جهت بیعت با شما به مدینه بیایند، سپس در هنگام خروج آن دو (طلحه و زبیر) از شما خواستم در خانه بنشینید تا این‌كه آنان مصالحه كنند، تا اگر فسادی برپا شد در آن شریك نباشید، امّا شما در همة این موارد رأی مرا نپذیرفتید. حضرت علی رضی‌الله‌عنه (پس از گوش دادن به تمام پیشنهادات و انتقادات فرزندش به هر یك  به‌طور جداگانه پاسخ داد و) فرمود: فرزندم! در روز محاصرة خانة عثمان ما نیز همانند او در شهر در محاصره بودیم و توانایی بیرون رفتن نداشتیم. امّا این‌كه گفتی خلافت را نپذیرم تا این‌كه وفود مردم شهرها و قبایل مختلف عرب با من بیعت كنند، باید بگویم كه این حق اهل مدینه (مهاجرین و انصار) بود و نپسندیدیم كه این حق ضایع شود، و ... .(18)

این روحیة حضرت حسن از آثار پیش‌گویی‌ای بود كه رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم در حق ایشان كرده بودند. علامه سیّد ابوالحسن ندوی در این باره می‌نویسد: این طرز تفكّر حضرت حسن رضی‌الله‌عنه از آثار پیش‌گویی رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم در مورد ایشان بود كه فرمودند: این فرزندم سردار است و امید است خداوند توسّط او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار كند. این سخن پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم همواره سرلوحه و سرمشق زندگی و تمایلات ایشان قرار داشت.(19)

پیش از درگرفتن جنگ جمل، تلاش‌هایی از دو طرف برای ایجاد صلح و جلوگیری از نبرد صورت گرفت كه این امر موافق دیدگاه حضرت حسن بود و آرزوی قلبی ایشان را برآورده می‌كرد، امّا متاسفانه در نتیجة فتنه‌انگیزی‌های منافقان و آشوب‌طلبانی همچون ابن‌سبا و هوادارانش این تلاش‌ها ناكام ماند و خون هزاران مسلمان از دو طرف به زمین ریخت. این اتّفاق به حضرت حسن این درس را ‌آموخت كه نباید پس از اتّفاق‌نظر بین رهبران اسلامی، به فرصت‌طلبان مجال فتنه‌انگیزی داده شود. ایشان از این درس در اجرای طرح عظیم اصلاحی‌اش به‌خوبی استفاده كرد.(20)

نبرد صفین و سرانجام رضایت رهبران دو طرف به حكمیت كه بیانگر تنازل هر یك از طرف‌های درگیر از مواضع خود به خاطر مصلحت امّت اسلامی بود، اهمیت صلح و محافظت از خون‌های مسلمانان را در ذهن حضرت حسن بیشتر تقویت كرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. ذهبی، شمس‌الدین محمّد؛ سیر أعلام النبلاء؛ دمشق: مؤسسة الرسالة ناشرون، 1429هـ./ 2008م.، ج 3، ص 245. 

2. همان؛ ص 246.

3. همان؛ ص 247. أخرجه احمد: 1/ 97 و 118.

4. همان؛ ص 248. ترمذی، حدیث 1514. 

5. صحیح بخاری، حدیث 6297.

6. ابن‌أثیر، علی بن محمّد الجزری؛‌ أسد الغابة فی معرفة الصحابة؛ بیروت: دارالكتب‌العلمیة، 1417هـ.، ج 2، ص 14.

7. صحیح بخاری، حدیث 3750.

8. معجم طبرانی: 3/65، حدیث 2677.

9. سنن نسائی، حدیث 8162.

10. صحیح بخاری، كتاب الفتن.

11. صلابی، علی محمّد؛ الحسن بن علی بن أبی‌طالب شخصیته و عصره؛ بیروت: دار ابن‌كثیر، 1427هـ./ 2006م.، ص 89ـ 88.

12. همان؛ ص 99. منهاج السنه: 3/162، این روایت از80  طریق روایت شده است.

13. ابن‌كثیر، ابوالفداء اسماعیل؛ البدایة و النهایة؛ بیروت: دارابن‌كثیر،‌ 1428هـ./ 2007م.، ج 8، ص 39.

14. صلابی؛ الحسن بن علی بن أبی‌طالب شخصیته و عصره؛ ص 116.

15. همان؛ ص 131.

16. همان.

17. همان؛ ص 141.

18. ندوی، سیّد ابوالحسن علی؛ المرتضی؛ زاهدان: فاروق‌اعظم، 5831 ، ص 300.

19. همان. 

20. صلابی؛ الحسن بن علی بن أبی‌طالب شخصیته و عصره؛ ص153.

حافظ:
 



برچسب ها : سردار جوانان اهل بهشت حضرت حسن رضی الله عنه ,
بازدید : 574
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:19 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
 

ستاره‌ها یکی یکی سجده می‌کنند


کاکا جدیدترین بازیکن بزرگ دنیای فوتبال است که اسلام آورده اگرچه به نظر می‌رسد این تازه اول کار است.

«راسته که کاکا مسلمون شده؟» این یکی از موضوعات اصلی بحث در اتاق‌های گفت‌وگوی اینترنتی در روزهای گذشته بود و اسم هافبک برزیلی آ.ث‌.میلان، یکی از 10 کلمة مورد جست‌وجو در سایت گوگل.

همه می‌خواستند از ماجرا سر دربیاورند. به‌خصوص که رسانه‌های اروپایی کاملا در این مورد سکوت کرده بودند. مسلمان‌ها همراه با کلمات شاد به هم خبر می‌دادند و در برابر انکارها، عدم تکذیب کاکا را دلیل می‌آوردند.

بقیه هم یا انکار می‌کردند یا می‌نوشتند که برایشان خبر مهم نیست! روز 20 اکتبر، سایت رسمی هواداران کاکا، خبر را خیلی کوتاه اعلام کرد. بله. اسم کاکا، شده است عبدالرحمان.

خبر اسلام آوردن کاکا را روزنامه عربستانی «الریاضه» (یعنی ورزش) روز 13 اکتبر اعلام کرد. متن خبر این بود که کاکا در سفری که به کویت داشته، اسلام خودش را علنی کرده است.

ابراهیم ردیعان، خبرنگار این روزنامه، کاکا را در حالی که توی یک کتابفروشى‌ کویت‌ داشته‌ چند جلد کتاب‌ در مورد اسلام می‌خریده، دیده و کنجکاو شده. از کاکا در مورد تمایل‌اش به دین اسلام سؤال کرده و ستارة برزیلی تعریف کرده که یک دوست کویتی قبلا او را با اسلام آشنا کرده. همان‌جا هم تلویحا خبر از تغییر مذهبش می‌دهد.

کاکا در حرف‌هایش به آن خبرنگار می‌گوید: «من به دین صلح ایمان آوردم، در حالی که امر دین کاملا شخصی است و هر انسانی در این زمینه آزاد است. کسی حق دخالت در این موضوع را ندارد و من هم به صورت کاملا مستقل مسلمان شدم.

امیدوارم پس از مسلمان شدن، نظر هیچ‌کس درخصوص من تغییری نکند، خصوصا مسؤولان و اعضای باشگاه میلان و همچنین تیم ملی برزیل و البته همة دوستان و طرفداران من.» کاکا یک حرف جنجالی دیگر هم زده بود که روزنامه «الریاضه» آن را تیتر کرده بود: «من برای مسلمان شدن به دنیا آمده‌ام.»

ریکاردو کاکا، که تا پیش از این هم به داشتن اعتقادات عمیق مذهبی معروف بود، گفته است که اسم خودش را از ریکاردو به عبدالرحمان تغییر داده، ولی لقبش همچنان کاکا باقی خواهد ماند.

اما ماجرای اسلام آوردن یک ستاره، محدود به همین مورد کاکا نیست. کافی است سری به سایت دایره‌المعارفی «ویکی پدیا » بزنید و دنبال عبارت «Convert to Islam» بگردید تا یک لیست بلندبالای چهارصد پانصد نفری از کسانی که در همین سال‌های اخیر، مذهب خودشان را به اسلام تغییر داده‌اند پیدا کنید.

kaka2-zr.jpg

در این لیست که کامل هم نیست (و مثلا اسم کاکا را ندارد)، اسم 26 ورزشکار هم هست که بعد از محمدعلی کلی، فوتبالیست‌هایشان معروف‌تر هستند.

معروف‌ترین اسم این لیست، تیری آنری، مهاجم فرانسوی آرسنال است. ماجرای مسلمان شدن آنری در جریان جام جهانی 2006 رو شده بود. خبرنگارها به عکسی که آنری را در حال سجده بعد از گل زدن نشان می‌داد، بند کرده بودند و از او می‌پرسیدند که آیا مسلمان شده؟ آنری فقط جواب داده بود که «مذهب یک امر شخصی است» و این، یعنی که مسلمان شده است.

بعد از جام جهانی، خبرها جدی‌تر شد. آنری در نمازجمعة شهر لندن شرکت می‌کرد. این خبر را ماهنامة مصری «وفد» منتشر کرد، همراه با مصاحبه‌ای از آنری که  علت کنار گذاشتن آن پنهان‌کاری را حرف‌های زیدان عنوان می‌کرد: «زیدان به من گفت که اگر کسی باید خجالت بکشد، آن‌هایی هستند که برای مذهب ما مسلمان‌ها احترام قائل نیستند.»

آنری و زیدان، تنها مسلمان‌های تیم ملی فرانسه نیستند. جز جبرئیل سیسه که از اصل مسلمان بوده، در همین ماه گذشته خبر مسلمان شدن فرانک ریبری، ستارة این تیم در جام جهانی هم منتشر شد.

ریبری که همسری مسلمان و الجزایری دارد، خبر تغییر مذهبش را خودش در ماه سپتامبر به خبرگزاری‌ها داد و گفت که از این به بعد، اسمش بلال است. به این فهرست، نیکولا آنلکا، ستارة جدید فوتبال فرانسه را هم باید اضافه کرد که بدون هیچ ابایی، اجازه داد تصویرش در لباس سفید احرام، در مطبوعات فرانسه چاپ بشود.

آنلکا که اسم اسلامی جدیدش، بلال عبدالسلام است، در زمان جام جهانی به حج رفته بود. مطبوعات فرانسه، تصاویر حج او را همراه با این حرفش چاپ کرده بودند که: «برای من، در دست گرفتن جام جهانی هیچ ارزشی ندارد، بلکه نگهداشتن دین اسلام است که از همة دنیا برایم مهم‌تر است.»

روزنامه «الشروق» الجزایر البته معتقد است تعداد مسلمان‌های تیم ملی فرانسه از این هم بیشتر است. این روزنامه، در گزارشی با تیتر «تیم ملی فرانسه؛ آیا دین خود را هم مثل رنگ پوست بازیکنان تغییر می‌دهد؟» به مسألة گسترش دین اسلام در میان فوتبالیست‌های ملی پوش فرانسه پرداخته و نوشته است احتمالا دیوید ترزگه، لیلیان تورام و پاتریک ویه‌را هم مسلمان هستند، ولی این مطلب را علنی نمی‌کنند.

این گزارش را «الشروق» در 30 مارس منتشر کرده است؛ درست دو روز بعد از این‌که خبر اسلام آوردن فیلیپ تروسیه، سرمربی سابق تیم ملی فرانسه منتشر شد.

خبر مسلمان شدن تروسیه را خبرگزاری دولتی مراکش منتشر کرد. فیلیپ تروسیه که آن موقع، همراه همسرش در مراکش به سر می‌بردند، به مسجد جامع رباط رفتند و پیش مفتی مراکش، اسلام خودشان را اظهار کردند.

بعد از این ماجرا، تروسیه به خبرنگارها گفته بود که تحت‌تأثیر معنویت و سادگی اسلام قرار گرفته است. او گفته بود اسمش دیگر فیلیپ نیست، بلکه عمر است. همان‌طور که نام همسرش از دومینیکه به آمنه تغییر کرده. به‌جز تروسیه، یک مربی مشهور فرانسوی دیگر هم هست که مسلمان شده است.

برونو متسو، مربی سنگال در جام‌جهانی قبلی، در زمان حضورش در سنگال اسلام آورده بود. او برای ازدواج با همسرش رقیه ایمان آورده بود و اسم خودش را به عبدالکریم تغییر داده بود.

ماجرای اسلام آوردن ستاره‌های فوتبال، آن‌قدر زیاد و پرشتاب شده است که یکی از سؤال‌های مطرح در اتاق‌های گفت‌وگوی ورزشی، مسلمان بودن یا نبودن باتیستوتا است.

آخر اسم کوچک او هم گابریل‌عمر است. اگرچه تصویر او در حالی که پس از گل صلیب به خود می‌کشد از یاد کسی نرفته، اما در موجی که بلند شده، ممکن است باتی گل هم یک اسم اسلامی برای خودش اختیار کرده باشد.




برچسب ها : ستاره های فوتبال یکی یکی سجده می کنند ,
بازدید : 981
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:17 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

فواید فرو گرفتن چشم از نگاه حرام...

فایده نخست: رهایی قلب از حسرت. هر کس چشم چرانی کند حسرتش زیاد ومداوم می شود چون زیان بار ترین چیز برای قلب چشم چرانی است. چیزی را که می بیند راه رسیدن برایش ممکن نیست وبر آن صبر وشکیبایی هم نمی تواند بکند از این رو نهایت درد وحسرت نصیب او می شود .

فایده دوم: فروهشتن چشم از نگاه نامحرم در قلب او نور و درخشندگی تولید می کندکه آثار نور ودرخشش آن درچشم ,چهره وسایر اعضای تن نمایان می شود.متقابلا چشم چرانی ونگاه بد تاریکی وافسردگی ایجاد می کند

.فایده سوم: از فروهشتن چشم از نگاه نا محرم فراست پدید می آید که خود نتیجه نور است هرگاه قلب نورانی باشد فراست انسان درست و دقیق خواهد بود قلب به منزله آیینه صاف وشفاف می شود که حقیقت اشیاء را چنان که هستند به ما نشان خواهند داد نگاه به نامحرم به منزله فوت کردن در آن است انسان هر گاه چشم چرانی کند در آیینه قلبش نفس عمیقی کشیده است این کار حتماَ نور وشفافیت آن را از بین خواهد برد. شاعر می گویید: مرآة قلبک لا ترید صلاحهُ والنفس فیها دائما تتنفس
آیینه ات دانی چرا غماز نیست زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

شجاع کرمانی می گویید(رح): هرکس ظاهرش با پیروی از سنت وباطنش را با تداوم مراقبه وآراسته کند چشم خود را از حرام باز دارد نفس خود را از ارتکاب شهوت ها وخوردن حرام منع کند هیچ وقت فراست او اشتباه نخواهد کرد.

خداوند به بنده اش از جنس اعمالش پاداش می دهد از این رو هر کس چشم خود را از نگاه نامحرم فروبندد حتما خداوند او را از نور و در خشش بصیرت بهره مند خواهد کردپس انسان هرگاه نگاه از نامحرم فرو ببندد وآن را از چشم چرانی باز دارد خداوند به او نور بصیرت فراست عنایت خواهد کرد این همان پاداش از سوی خداوند ومعامله پایاپای است:
مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ هر كس كه كار نیك بكند ، به سود خود او است(جاثیه15)

فایده چهارم: فروهشتن چشم از نگاه نا محرم دروازه های علم ودانش را فراروی انسان می گشاید واسباب تحصیل آن را برای او آسان می سازد هر گاه قلب نورانی وروشن شود به سان آیینه ی تمام نما حقایق اشیاء و معلومات آن آشکار و با سرعت تمام کلیه کوره راههای آن به روشنایی تبدیل خواهد شد از یکی به دیگری نفوذ ورخنه خواهد کرد اما کسی که چشم چرانی کند قلبش را در تاریکی و ظلمت فرا خواهد گرفت ودروازه های دانش به روی او بسته خواهد شد.

فایده پنجم: فروهشتن چشم از نگاه نامحرم قلب را نیرو استقامت وشهامت می بخشد خداوند قدرت بصیرت همراه نیرو وحجت به او عنایت می کند.

در اثری آمده است: کسی که با هوا وخواهش های نفس خویش مخالفت ورزد شیطان از سایه ی او خواهد ترسید.

لذا کسی که پیرو هوی و هوس نفس خود شده است در قلبش ذلت و زبونی وسستی ایجاد خواهد شد وخود را حقیر خواهد پنداشت کسی که هوای نفس خویش را بر خشنودی خداوند ترجیح دهد جز خشم ونارضایتی خداوند چیزی نصیب او نخواهد شد اما کسی که خشنودی مولایش را بر هوی نفس خویش ترجیح داده است خداوند حتما اورا در پناه عزت طاعت وعبودیت ودر دژ تقوا پناه خواهد داد. ولی معصیت پیشگان وبندگان هوای نفس را به حال خودشان وا می گذارد آنان حتی اگر از مزایای زرق وبرق دنیا بهره مند باشند برایشان سودی نخواهد داشت چون ذلت گناه در ژرفای قلب هایشان ثابت وماندگار شده است و قانون خداوندی است که افراد سرکش ونافرمان را ذلیل وخوار سازد.

فایده ششم: فروهشتن چشم از نگاه نامحرم سرور وخرسندی بزرگ تر از لذت لحظه ای چشم چرانی در قلب ایجاد می کند سبب سرور این است که توانسته دشمن خویش را مغلوب سازد شهوت خود را سرکوب نماید وبر نفس خویش پیروز شود هرگاه انسان لذن نفس وشهوت خود را کنترل کند یقینا در این کار خویش به نفس اماره زیان وارد کرده است خداوند نیز اورا از لذت سروری بالاتر وکامل تر عنایت خواهد کرد مخالفت با خواسته نفس نشان برتری عقل بر هوا وهوس است واین چنین عقل تمایز خویش را بر هوای وهوس نشان می دهد.

فایده هفتم: فروهشتن چشم از نگاه نامحرم دری از دروازه های جهنم را در برابر او می بندد زیرا چشم چرانی دروازه ی شهوتی است که انسان را وادار به انجام فعلی ناشایست می کند او را وتدار می کند که در حریم الهی پای بگذارد شریعت مطهر الهی حجاب ومنطقه ممنوعی است که انسان را از ورود بدانجا باز می دارد. لذا هرکس از مرز عبور کند و حرمت الهی راهتک کند به انجام کار حرام جرائت پیدا خواهد کرد پس از نفسش حد و مرزی نخواهد داشت و به هیچ چیز قناعت نخواهد کرد چرا که می خواهد لذت وخوشی خود را در بدست آوردن کالای جدید به اوج برساند
 
فایده هشتم: فروهشتن چشم از نگاه نامحرم عقل را تقویت و پایدار می سازد مرتب به قوت آن می افزاید چون چشم چرانی کم خردی سبک سری وکودنی است واز ضعف وسستی اراده نشات می گیرد آدمی هرگز نمی تواند عواقب و پیامد های آن را بسنجدچون ویژگی عقل نگریستن به عواقب امور است فرد چشم چران اگر می دانست که نتیجه ی چشم چرانی اش چه می شود وچه مصیبت هایی به بار می آورد هرگز چشم چرانی نمی کرد چنان که گفته اند:

واعقل الناس من لم یرتکب سبباَ حتی یفکر ما تجنی عواقبه
خرد مند ترین انسان کسی است که اقدام به انجام هیچ کاری نمی کند تا زمانی که پیامد های آن را بیندیشد

فایده نهم: فروهشتن چشم از نگاه نامحرم قلب را از مستی شهوت وخواب غفلت رهایی می بخشد چشم چرانی عامل تقویت غفلت از خدا وسرای آخرت می شود وانسان را در مستی عشق گرفتار می سازد خداوند می فرماید:

لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِی سَكْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ(حجر72) ‏ ‏ ( ای پیغمبر ! ) به جان تو سوگند ! آنان در مستی ( شهوت و جهالت ) خود سرگردان بودند .

چشم چرانی جامی از شراب است وعشق و مستی آن شراب است. آفت های عشق آدمی را در آستانه ی شرک قرار می دهد چون عشق قلب را که لازمه خانه عبودیت ومحبت پروردگار باشد اسیر وبرده ی خود می کند.

فواید ‏ فروهشتن چشم و افت های چشم چرانی فراوان وغیر قابل شمارند وآنچه ذکر شد مشتی از خروار بود.
مروزی می گوید:خدمت امام احمد (رح) عرض کردم حکم کسی که به کنیزگ نگاه کند چیست؟ گفت بیم دارم که دچار فتنه شود چه بسا نگاهی که در قلب بیننده بلا هایی ایجاد کرده است.

عبد الله بن عباس (رض)می گوید: از سه ناحیه شیطان در انسا ن نفوذ می کند:
1-از ناحیه چشم
2- از ناحیه قلب
3-از ناحیه شرمگاه
خداوندا مرا از شر شیطان حفظ کن . آمین

حافظ




برچسب ها : فواید فرو گرفتن چشم از نگاه حرام , , , ,
بازدید : 704
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:10 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

مسئولیت ثروتمندان نسبت به نیازمندان

 

1- نخست ثروتمندان باید بدانند مالی را که در دست دارند در حقیقت مالک آن خداوند است و او این مال را به عنوان امانت در اختیار بندگانش قرار داده و آن‌ها را جانشین خود در این مال کرده است. بنابراین ثروتمندان در مورد این امانت باید از خداوند اطاعت نموده و مال را در جهتی که خداوند فرموده به مصرف برسانند.

خداوند فرمان داده است که ثروتمندان حقوق معین فقیران، مسکینان و خانه‌نشینان از قبیل زکات واجب و صدقه‌ی نفلی را از دارایی خود پرداخت کنند، لذا ثروتمندان موظفند امانت را به صاحبانش برسانند و از هر بی‌لطفی و درشتی در سخن و رفتار نسبت به مستمندان بپرهیزند.

‌در زمان پیامبر اسلام و خلفای راشدین پرداخت زکات اجباری بوده و به زور از ثروتمندان گرفته و به بیت‌المال سپرده می‌شد و به مصرف نیازمندان می‌رسید و امروز که بیت‌المال مشخصی وجود ندارد مسؤولیت توزیع زکات به خود ثروتمندان بر می‌گردد که زکات خود را در بین مستمندان توزیع کنند؛ خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:

«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ»  (توبه: 60)

«صدقات تنها برای تهیدستان و بینوایان و کارکنان (گردآوری و توزیع) و کسانی که دلشان به‌دست آورده می‌شود و (در راه آزادی) بردگان و قرضداران، و در راه خدا، و به در راه مانده (مسافر) است».

تهیدستان (فقرا) و بینوایان (مسکینان) اولین کسانی‌اند که این آیه به آن‌ها توجه داشته است. خداوند فرمان داده است که بهترین و محبوب‌ترین مال را انفاق کنیم:

«لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران: 92)

«هرگز به نیکی دست نیابید تا آن‌چه را که دوست می‌دارید انفاق کنید».

دادن زکات به مستمندان نوعی همکاری و هم‌بستگی اجتماعی است که از ویژگی‌های دین مبین اسلام است و اندیشه‌های دیگر از این خصوصیت برخوردار نیستند، تا بدین وسیله جامعه‌ای یک‌پارچه، یک‌دست، هماهنگ و مقتدر، و به دور از کجروی‌ها و بیماریهای درونی مثل کینه، دشمنی و حسادت باشد؛ مسلمانان همانند یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن به درد آید سایر اعضا در بیداری و تب و رنج با او همدردی می‌کنند. چنان‌که در حدیث پیامبرص آمده است که: «مثل المؤمنین فی توادهم وتراحمهم وتعاطفهم کمثل الجسد الواحد إذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالحمی والسهر»: «مؤمنان در دوستی، مهربانی و مهرورزی‌شان همانند یک پیکرند که چون عضوی از آن به درد آید سایر اعضاء در بیداری و تب و رنج با او همدردی می‌کنند».(بخاری / ح: 6011 کتاب الأدب. مسلم ح / 2586، کتاب البر والصلۀ.)

 [شیخ مصلح الدین سعدی این حدیث را چه نیکو به نظم کشیده است:

 

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند          که در آفرینش ز یک گوهرند

                  چو عضوی به درد آورد ‏روزگار   دگر عضوها را نمان قرار

 

بنابراین دین اسلام در درجه‌ی اول دین اجتماعی است، خواه دشمنان اسلام بپذیرند یا نپذیرند.

 

2- مسؤولیت ثروتمندان نسبت به مستمندان به پرداخت حقوقشان (زکات و صدقات) منحصر نیست، بلکه ثروتمندان موظفند از هر نوع بدی و آزار و اذیت نسبت به مستمندان بپرهیزند. خداوند والامرتبه می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى »(بقره: 264)

«ای مؤمنان صدقه‌هایتان را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل مکنید».

مثل این‌که به او بگوید: من بودم که به تو مال دادم و به تو کمک کردم، تو سزاوار به کمک نیستی ... .

 

3- صدقه را پنهانی و به دور از نگاه مردم بدهد. در صدقه‌ی سنت (غیر واجب) بهتر است که پنهانی و بدون آن که کسی از آن اطلاع یابد به فقیر برساند تا از جهتی مستمند احساس شرمندگی نکند و نیز صدقه‌دهنده چنان‌که در بخشی از حدیث پیامبرص آمده است از زمره‌ی هفت نفری باشد که خداوند آنان را در زیر سایه ی عرش خود جا می‌دهد، روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی رحمت خدای بزرگ نیست: «رجل تصدق بصدقة فأخفاها؛ حتی لا تعلم شماله بما أنفقت یمینه»: «مردی که صدقه دهد و آن را مخفی دارد طوری که دست چپش نداند که دست راستش چه انفاق کرده است». این سخن کنایه از نهایت مخفی نگه داشتن صدقه از چشم مردم است، به خاطر این‌که در این کارش ریا نکرده باشد و فقط خالصانه برای رضایت خدا صدقه داده باشد.

 

4- خداوند ثروتمندان را به شدت از نکوهش، رنجاندن و روی‌گردانیدن از مستمند به هر دلیلی که باشد منع کرده است، خداوند بلندمرتبه می‌فرماید:

«وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ »(ضحی: 10)

«و اما خواهنده را مران و محروم مگردان».

زیرا مستمندان در واقع حقی را که خداوند بر ایشان معین کرده می‌خواهند، چنان‌که در حدیث آمده است: «والفقراء عیال الله فی أرضه»: «تهیدستان عیال خدا در زمین اویند».

اگر به هر دلیلی ثروتمندان نتوانند حقوق مستمندان را بپردازند حداقل به نیکی با آن‌ها سخن گویند، چنان‌که در حدیث آمده است: «فالکلمة الطیبة صدقة»: «سخن نیک صدقه است».

همچنین لازم است ثروتمندان در روزهای جشن و شادی با کمک‌های مادی خود شادی را به خانه‌ی مستمندان وارد کنند و آنان را از گدایی و درخواست کمک در چنین روزهایی بی‌نیاز نمایند. در حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرمایند: «أغنوهم عن المسألة فی هذا الیوم»: «آنان را در این روز (عید) از کمک خواستن و دست‌‌گدایی دراز کردن بی‌نیاز کنید».




درباره : سبک زندگی , ,
برچسب ها : مسئولیت ثروتمندان نسبت به نیازمندان ,
بازدید : 757
[ 24 مهر 1389 ] [ 20:7 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از المسلم : روز جمعه شیخ محمد بن جمیل زینو در مکه ی مکرمه وفات کرد و در حرم مکی بر جنازه ی ایشان نماز خوانده شد .

 

شیخ زینو در سال 1925م. برابر با 1344 ه. ق در شهر حلب متولد شد وی در ده سالگی به مدرسه ی الحفاظ داخل گشت و بعد از 5 سال در خلال دروس دیگر قرآن را  حفظ کرد .

 

سپس به مدرسه ای در حلب به نام "کلیة الشریعة التجهیزیة" رفت که زیر نظر اداره ی اوقاف سوریه بود . این مدرسه دروس علوم دینی و دنیوی را با هم به دانش آموزان آموزش می داد .

 

سپس شیخ به دار المعلمین در حلب پیوست و در آنجا به مدت 29 سال تدریس کرد و بعد از آن به حرم مکی رفت تا در آنجا به تدریس مشغول شود .مدتی بعد به قصد دعوت به سوی پروردگار به اردن سفر کرد و در آنجا به عنوان امام ، خطیب و مدرس قرآن در مسجدی به دعوت الی الله پرداخت .

 

در سال 1400 ه.ق به مکه برگشت و به عنوان مدرس در دارالحدیث خیریة در مکه مشغول فعالیت شد .

 

از مؤلفات شیخ زینو که با آنها کتابخانه ی اسلامی را غنی تر کرد به عنوان مثال : "تكريم المرأة في الإسلام"، و"عقيدة كل مسلم في سؤال وجواب"، و"توجيهات إسلامية لإصلاح الفرد والمجتمع"، و"منهاج الفرقة الناجية و لطائفة المنصورة"، و"كيف اهتديت إلى التوحيد والصراط المستقيم"، و"تفسير وبيان لأعظم سورة في القرآن"، و"قطوف من الشمائل المحمدية والأخلاق النبوية والآداب الإسلامية"می توان نام برد .

 




برچسب ها : شیخ محمد بن جمیل زینو درگذشت ,
بازدید : 685
[ 19 مهر 1389 ] [ 16:6 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

 ویژگیهای اخلاقی علامه مجاهد محمد ابراهیم دامنی رح

 
این پهنه خاكی همواره و در هر عصر و زمانه شاهد مردانی بوده كه با قلوبی پاك و آكنده از عشق الهی بشریت را از تلاطم امواج فتنه های ظلالت و گمراهی نجات داده و به كشتی نجات و شاهراه هدایت رهنمون می سازند .
مولانا محمد ابراهیم دامنی « رحمه الله تعالی » از جمله معدود مردانی بود كه خطه بلوچستان ایران به وجودشان می بالد .
آری یاد آن مجاهد نستوه كه بیش از ده سال از عمر مباركش را در راه حق در زندان بسر برد همواره یادآور مشقتهای مسلمانان صدر اسلام است . با این امید كه ذكر اولیای خداوند متعال باعث نزول رحمت الهی می گرد شمه ی از صفات حمیده آن بزرگوار را ذكر می نماییم .
تأثیر بیش از حد از كلام الله مجید از صفات بارز این عالم فرزانه بود ، همواره جواب باطل و شبه پراكنی های آن را با آیات قرآنی می داد و می فرمود : من هیچگاه از روزنامه و كتب برای شما دلیل نمی آورم حتی از حدیث و روایت هم استدلال نمی كنم چونكه ممكن است بگویید این روایات را ما قبول نداریم ، از قرآن استدلال می كنم كه كسی نمی تواند آنرا رد كند به همین خاطر بود كه همواره در مقابل خصم غالب می شد .
محبت و عشق به صحابه (رضی الله عنهم) در اعماق و ژرفای وجود ایشان ریشه دوانیده بود در مقابل تبلیغات سوء علیه صحابه ایستادگی كرده و با سخنرانی های داغ و آتشین خویش به دفاع از شاگردان مكتب رسول الله  می پرداختند و مردم را با مقام صحابه آشنا می گردانیدند .
هرگاه می دیدند كه جوانان نسبت به دین خود آگاهی یافته و فریب دشمنان را نمی خورند لبخند خوشحالی و رضایت بر لبان حقگویش نقش می بست ، تو گویی همه رنجها و مشقتها را فراموش كرده و با زبان حال می سرود :
جلوه ها افزودم و خود كاستم   
دیــگـران را مـحـفـل آراسـتـم
از دیگر صفات ایشان حق گویی و صراحت لهجه بود . ایشان با وجود خوی نرم و مهربان خویش هرگاه می دیدند كه حقی پایمال می گردد با شجاعت تمام به دفاع از آن می پرداختند . ایشان مصداق عملی آیه : « لایخافون فی اله لومة لائم » بودند .
در بیان حق و دفاع از كیان اسلام و مسلمین كسی را یارای مقابله با او نبود ، هرگز حقگویی را قربان مصحلت نمی كرد آری :
آییــن جوانمردان حق گویی و بی باكی  
شیران خدا بیگانه زرسم و ره روباهی
استقامت او در مقابل مشكلات زبانزد خاص و
عام بود ، بمانند كوهی در مقابل ناملایمتی ها ایستادگی می كردند حتی در سخت ترین شرایط زندگی ، نشاط خویش را حفظ كرده و از فعالیت باز نمی ایستادند .
توجه به تعلیم و تربیت نسل جوان و نوجوان را بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز می پنداشتند حتی وقتی در زندان بودند همواره از وضعیت تحصیلی فرزندان و نزدیكان می پرسیدند ، و قبل و بعد از زندان همواره در قالب تاسیس مكاتب قرآنی ، كتابخانه و تشكیل جلساتی برای جوانان به این مهم می پرداختند و مردم را به این كار تشویق می كردند .
امید است با مطالعه سیرت بزرگانی همچون مولانا دامنی ـ رحمه الله تعالی ـ درس شجاعت ، دلیری و حق گویی و صراحت لهجه را از مكتب ایشان بیاموزیم و زندگی خویش را در پرتوی زندگی آنها پیش ببریم




برچسب ها : ویژگیهای اخلاقی علامه مجاهد محمد ابراهیم دامنی رح ,
بازدید : 833
[ 18 مهر 1389 ] [ 17:3 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
                                  گذری بر زندگانی علامه ابو ریحان بیرونی رح
    
ابوریحان بیرونی یكی از علمای بزرگ اهل سنت بوده كه در قرون چهارم و پنجم هجری می زیسته اما متاسفانه همچون دیگر بزرگان سنی مذهب ایرانی شخصیت واقعی ایشان بر بسیاری از مردم پنهان مانده است . او به سال 362 هـ (973 م) در یكی از روستاهای شهر خوارزم دیده به جهان گشود و چون این قریه خارج از شهر خوارزم بود ایشان به بیرونی مشهور شدند .
اما آنچه كه در بعضی از كتب آمده كه «بیرونی» شهری است در سِند هیچگونه سند علمی ندارد و همه علمای محقق بر آنند كه «بیرونی» یكی از روستاهای خوارزم است و نام قدیمی آن كاث می باشد بعدها حكومت ازبكستان برای تجلیل از ابوریحان بیرونی این شهر را به نام ایشان ثبت نمود .
زندگی این دانشمند بزرگ اسلام را می توان به دو دوره تقسیم كرد : دوره اول آن از بدو تولد ایشان تا سال 408 هـ كه در خوارزم و گرگان به سر می بردند و دوره دوم از هنگام سفرش به غزنه همراه با سلطان محمد غزنوی آغاز و تا وفاتش ادامه می یابد .
متاسفانه مطالب زیادی در رابطه با زندگی این دانشمند در دست نیست اما آنچه از شعرهایی كه به ایشان منسوب است بر می آید كه او در خانواده ای معمولی می زیسته و این احتمال نیز می رود كه در همان كودكی از سایه پدر و مادر محروم گشته باشد .
بیرونی از زمان كودكی علاقه زیادی به كسب علم و دانش داشت ، چنانچه زبان یونانی را در مدت كوتاهی از یك فرد یونانی و سوال كردن نام درختان و اشیاء محیط اطرافش از او فرا گرفت . همچنین در بسیاری از علوم از ابونصر منصور بن علی عراقی بهره برد ؛ از دیگر اساتید برجسته ایشان می توان به عبدالصمد بن عبدالصمد اشاره داشت (آنگونه كه در مجمع الادباء یاقوت آمده است) .
ایشان از زكاوت و هوش سرشاری بهره مند بود و به همین علت در عنفوان جوانی پله های ترقی را یكی پس از دیگری می پیمود ، در هیجده سالگی در شهر خوارزم به رصد و فلكیات می پرداخت بر اثر همین استعداد خدادادی بود كه مورد توجه و دعوت حكام (امراء) قرار گرفت . ابتدا به حكومت آل عراق ملحق گشته و بعد از سقوط آن به آل مأمون در خوارزم پیوست ، وی در این زمان همچنان به مطالعات خود در علم نجوم ادامه می داد .
به سال 389 به دعوت حاكم گرگان قابوس بن و شمگیر كه خود عالم و ادیب توانایی نیز بود به آنجا رفت ، اما بر اثر اختلافاتی كه با او پیدا كرد آنجا را ترك كرده و به سال 400 هـ نزد امیر آل مأمون ابوالعباس مأمون بن مأمون بازگشت ، امیر او را مورد اكرام و عنایت خویش قرار داده و او را به عنوان مشاور خود انتخاب نمود .
بعد از حمله سلطان محمود و سقوط حكومت آل مأمون به جمع علمای غزنه در سال 408 هـ پیوست .
در همین زمان بود كه بیرونی همراه با سلطان محمود بارها به هندوستان سفر كرده و از بسیاری از شهرهای آنجا از جمله ، سند ، پنجاب ، كشمیر دیدن كرده و زبان علمی سانكریت و بسیاری از دیگر لغات و لهجه های محلی آنجا را فرا گرفت همچنین بسیاری از علوم فلسفی یونان و دیگر علوم یونانی را در هند فرا گرفت و نتیجه این سفرها كتاب معروفش بنام (ما للهند من مقولة) است .
بعد از وفات سلطان محمود در سال 431 هـ در غزنه مانده و به كار تالیف و ادامه تحقیقات خود در علم نجوم پرداخت همچنین طراحی و ساخت برخی از آلات علمی از جمله قبله نما و دماسنج را در همین زمان به پایان رسانید .
ایشان كتابش (الجماهیر فی معرفة الجواهر) را به نام سلطان مودود و كتاب دیگرش در فكلیات (قانون مسعودی) را به نام سلطان مسعود نامگذاری كرد .
اما نكته ای كه در زندگی ابوریحان بیرونی باید مورد توجه قرار داده شود . معتقدات مذهبی و نظریات قومی ایشان است كه بسیاری از دانشمندان شرقی و غربی مواقف ستیزه گرانه ای در این زمینه ها با بیرونی دارند و متاسفانه بر خلاف حقیقت حركت كرده و این عالم فرزانه سنی مذهب را به اتهاماتی واهی از جمله تشیع و عصبیت ایرانی و میل داشتن به مانویت متهم ساخته اند . اما اگر كسی با دیدی باز به كتب و نظریات او بنگرد خواهد دید كه همه این اتهامات بی مورد و نا به جا هستند از جمله سخنان ایشان كه این اتهامات را رد می كند . سخن ایشان در كتابش الصیدنة فی الطب كه می گوید : « دین ما و دولت عربی همانند دو بال هستند كه بر یكی قوت الهی و بر دیگری حكومت اسلامی (سماوی) حاكم است و چه بسیار بودند اقوامی از دیلم و غیره كه برای جنگ با حكومت اسلامی به پا خواستند اما هیچكدام به هدف شوم خود نرسیدند ، تا زمانی كه اذان در گوشها طنین انداز است و نمازهای پنج گانه بر پا می گردد و نمازگزاران در صفهای راست و استوار پشت امام به ادای این فریضه الهی می پردازند و خطبه های اصلاحی برای نمازگزاران در نمازهای جمعه برای عامه مردم برگزار می گردد قلعه اسلام دچار تزلزل نخواهد گشت » .
اما در مورد اتهام ایشان به تشیع باید گفت كه ایشان در بسیاری از كتب خویش به نقد این مذهب پرداخته ، از آن جمله می توان به رد كردن ایشان روایت : « برگرداندن خورشید برای سیدنا علی مرتضی كه نماز عصر را بخوانند » اشاره كرد همچنین در جائی دیگر از همین كتاب به عقیده شیعه بر رویت هلال به طریق حسابی خاص اعتراض صریح وارد كرده می گویند : « بر این چیز كه ذكر كردیم عمل می كند فرقه باطنی منتسب به شیعه آل و گمان می برد كه آن از اسرار نبوت است » و مثل این سخنان از یك فرد شیعه مذهب آن هم در جرگة قابوس بن دشمگیر (شیعه مذهب) بسیار از عقل به دور می باشد و هم ركابی ایشان با سلطان محمود غزنوی كه خود پادشاهی سنی بود دلیلی دیگر بر سنی بودن این دانشمند و رد اتهام تشیع و ... است .
بیرونی در سه دهه اخیر قرن چهارم و 4 دهه اول از قرن پنجم می زیسته این عصر با وجود اینكه عصر اختلافات سیاسی و فروپاشی خلافت عباسی در بغداد بود در عین حال یكی از عصرهای طلائی علم دانش بوده و دولتهای كوچك جدا شده از خلافت عباسی همواره به علم و علما ارج می نهادند و آن رسالتی را كه خلافت عباسی در قبال علم و دانش انجام می داد ادامه دادند .
بر اثر اختلافاتی كه بیرونی با برخی از حكام عصر خویش داشت مجبور شد قسمتی از زندگی پربار خود را خانه به دوش شود و از جائی به جای دیگر نقل مكان كند ، اما این مشكلات چیزی نبود كه او را از فعالیتهای علمیش باز دارد .
از هم عصران ابوریحان می توان به ابن سینا و ابن هیثم اشاره داشت اما مورخ معروف جورج سارتن به علت مقام شامخ ابوریحان و برتری او به دیگر هم عصرانش این دوره را به عصر بیرونی نامگذاری كرده است .
این ستاره فروزان جهان اسلام به سال 440 هـ در 77 سالگی در شهر غزنه چشم از جهان فرو بستند .
انا لله و انا الیه راجعون


منبع : مجله البعث الاسلامی




برچسب ها : گذری بر زندگانی علامه ابو ریحان بیرونی رح ,
بازدید : 714
[ 18 مهر 1389 ] [ 17:0 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از مفکرة الاسلام : واشنگتن پست نوشت که در این اواخر طالبان جنگی تبلیغاتی را بر ضد غرب به راه انداخته است که بسیار هوشمندانه است و در این جنگ از روشهای پیچیده و مدرن استفاده می کند .

 

این روزنامه گفت : آنچه که طالبان در این جنگ پیش گرفته است سیاسیت جنگ تبلیغاتی بر ضد غرب و نشان دادن کاهش نفوذ غرب در افغانستان و در معرض قرار گرفتن شکست و سیاست گسترش مناطق زیر کنترل خود را با هم جمع کرده است ، کاری که مسؤلان نظامی و سیاسی آمریکا را در تنگنای عجیبی قرار داده است .

 

تحلیلگران افغانی و آمریکایی بر این باورند که طالبان در این جنگ تبلیغاتی موفق شده است که آمریکا را طوری نشان دهد که در حال شکست است و نفوذ و قدرت خود را از دست داده است همچنین توانسته است شکاف بزرگی بین حکومت کابل و واشنگتن و حتی در میان مقامات حکومت کرزای ایجاد کند .

 

واشنگتن پست افزود : طالبان تلاش می کند که به مردم اطمینان دهد با استراتژی ای که او دنبال می کند می تواند دوباره حکم را در افغانستان به دست بگیرد و با فساد منتشر در افغانستان مبارزه کند و از حقوق زنان دفاع کند .

 

و ملا محمد عمر رهبر جنبش طالبان قبلا در یک نوار صوتی تأکید کرده بود که پیروزی مردم افغانستان بر اشغالگران بسیار نزدیک و در آینده ای نه چندان دور اشغالگران را از خاک کشور بیرون می کنیم و سخنان فرمانده ی نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان مبنی بر پیشروی نیروهای ناتو در افغانستان را مورد تمسخر قرار داد .

 




برچسب ها : واشنگتن پست : جنگ تبلیغاتی طالبان بر ضد غرب بسیار هوشیارانه و مدرن است ,
بازدید : 526
[ 15 مهر 1389 ] [ 10:35 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()

به گزارش اخبار جهان اسلام به نقل از مفکرة الاسلام : رئیس جمهور آلمان کریستیان ولف روز یکشنبه اعلام کرد که اسلام جزئی از جامعه ی آلمان است و مثل اسلام همانند مسیحیت و یهودیت می باشد و کسی حق ندارد احساسات مسلمانان مهاجر را در این کشور جریحه دار کند .

 

به گزارش خبر گزاری آلمان رئیس جمهور در نطق خود به مناسبت بیستمین سالگرد اتحاد دو آلمان گفت : مسیحیت جزئی از جامعه ی آلمان است و یهودیت جزئی از جامعه ی آلمان و اکنون اسلام نیز جزئی از جامعه ی آلمان شده است .

 

ولف افزود : هنگامیکه مسلمانان به من نامه می نویسند و می گویند آیا تو رئیس جمهور مایی ؟ من در جواب از صمیم قلب می گویم : بله ، بله من رئیس جمهور شما هستم و با همان احساسی که به دیگر افراد جامعه می گویم با همان احساس در مورد مسلمانان سخن می گویم.

 

تحقیقات جدید نشان می دهد، بر خلاف گذشته که شمار مسلمانان در آلمان را همیشه 3 میلیون نفر می دانستند اکنون 4.3 میلیون نفر مسلمان در آلمان زندگی کند که این عدد یعنی 5 درصد جامعه ی آلمان مسلمان هستند .

 

حدود 98 درصد مسلمانان آلمان در بخش غربی این کشور زندگی می کنند و بیشتر مسلمانان آلمان در ایاتهای راین شمالی و استوالیا زندگی می کنند به طوریکه یک سوم مسلمانان آلمان در ایالت استوالیا زندگی می کنند .




برچسب ها : رئیس جمهور آلمان : اسلام جزئی از جامعه ی آلمان است ,
بازدید : 623
[ 15 مهر 1389 ] [ 10:34 ] [ نویسنده : حافظ ] | نظرات ()
:: تعداد صفحات : 7
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد



.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آراد